دکتر آرام : روانشناس بالینی و سلامت عضو انجمن روانشناسان آمریکا ، مترجم مولف ، محقق علوم متافيزيك، فرا روانشناسي ، مغناطیس درمانی ، مخترع و مبتکر تکنیک های ویژه تجسم خلاق

تعریف اضطراب

تعریف اضطراب
یافتن تعریفی جامع برای اضطراب مانند بسیاری از حالات عاطفی کار مشکلی است و متخصصان هر یک تعریف خاصی را ارائه نموده اند شاید بتوان گفت که بیشترین تحقیقات انجام شده درباره اضطراب توسط روان شناسان انجام گرفته است و آنان از بین حالات عاطفی انسان بیش از هر حالت دیگری به مطالعه اضطراب پرداخته اند . پروفسر راس ross  دلیل دشوار بودن توصیف حالات عاطفی را اینگونه بیان می کند معمولآ شیوه یادگیری لغات در دوران کودکی یک تجربه درونی و کاملآ اتفاقی است از این طریق فرد برای رویدادها ، برچسب های مقتضی و مناسبی را پیدا می کند .
 به این ترتیب گنجینه ای از لغات گوناگون برای بیان احساساتش فراهم می سازد . لذا تعجبی ندارد که افراد برای بروز عکس العمل های خود در موقعیت های یکسان ، اصطلاحات مختلفی را به کار می برند . همین امر تعریف هیجانات را به شکلی که مورد قبول همه ی صاحب نظران باشد مشکل می سازد .
 به گفته ساربین sarbin واژه اضطراب نخست در سالهای ۱۹۳۰ در نوشته ای فروید دیده شد و از آن پس بسیار مورد استفاده قرار گرفت و مصطلح گردیده اکثر روان شناسان اضطراب را با اندکی تفاوت از ترس متمایز می نمایند .
از دیدگاه آنها هر چند اضطراب و ترس شامل نشانه های بالینی شاهد هستند ولی بر خلاف ترس ، اضطراب پاسخی در مقابل خطر نا آشکار و مبهم است به عبارت دیگر اضطراب احساس ناخوشایند بیمناکی و ترس ناراحتی کننده ای از پیش بینی خطری است که منشآ آن مشخص نیست.
اضطراب عبارت است از پاسخ عاطفی و فیزولوژیکی به احساس خطر همه جانبه ی درونی که به سادگی کنار می رود اضطراب عمدتآ اختلال افراد جوان است که شروع آن معمولآ در اواسط دهه سوم عمر است اضطراب با علائم بدنی خاصی همراه است.
اضطراب یک علامت هشدار دهنده است که خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله آماده می سازد ترس علامت هشدار دهنده ی مشابه ، از اضطراب با خصوصیات زیر تفکیک می شود : ترس واکنش به تهدیدی معلوم ، خارجی و از نظر منشآ بدون تعارض است اضطراب واکنش در مقابل خطر نامعلوم ، درونی ، مبهم و از نظر منشآ همراه با تعارض است ( پورافکاری ، ۱۳۷۵ ) .
تعارض بین فرایند های گوناگون شخصیت معمولا موجب نوعی عذاب روانی می شود که فروید آنرا اضطراب نامید اضطراب می تواند هوشیار یا نا هوشیار باشد و وجود آن همیشه علامت آن است که تعارض ایجاد شده است . زمانی که تعارض باعث می شود که فرد احساس کند درمانده است و قادر به کنار آمدن نیست ، اضطراب ایجاد می شود . شدت اضطراب تجربه شده به پیامدهای انتظار رفته برای خود بستگی دارد .
تجربه اضطراب ، حتی پیش بینی آن ، تجربه ناراحت کننده ای است که مردم می کوشند فورآ آنرا برطرف کنند . انسانها به ویژه از راهبردهای خوبی برای بر طرف کردن اضطراب بهره مند اند . غیر از (( غلبه کردن بر ترس )) مثل زمانی که دوچرخه سواری را یاد می گیریم ، یا (( گریختن از صحنه )) به هنگامی که دشمنان نیرومندی ما را تعقیب می کنند ، انسانها می توانند در ذهنشان معنی و اهمیت سایقها و تکانه های مشکل آفرین را تغییر دهند . آنها این تغییرات را با استفاده از راه بردهای کنار آمدن یا دفاع ها انجام می دهند که رایج ترین آنها به عنوان نمونه ، دفاعهایی چون سرکوبی و فرا فکنی ، همانند سازی و دلیل تراشی هستند.
  واژه ی(( اضطراب )) هم به یک حالت روانی و عاطفی اشاره دارد که ممکن است از یک احساس ناراحتی کوچک به ترس یا وحشت حاد ادامه یابد . اضطراب طولانی یا شدید ممکن است منجر به بروز نشانگان جسمانی مثل تعریق ، لرز ، تهوع و احساس گیجی می شود .
اضطراب عموما واکنشی است که در شرایط ترس آور رخ می دهد و با افکار منفی و هراس آور تشدید    می شود.
اضطراب طبیعی :
هر کس دچار اضطراب می شود و آن تشویش فراگیر و ناخوشایند و مبهم است که اغلب علائم دستگاه خودکار (( اتونوم )) نظیر سر درد ، تحریق ، تپش قلب ، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده نیز با آن همراه است . فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولانی یک جا بایستد یا بنشیند . مجموعه علائمی که در حین اضطراب وجود دارد اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است .
مؤلفه های اضطراب
با توجه به تعریف اضطراب می توان این حالت را مستقیمآ در ارتباط با آینده و فاقد یک عامل عینی و مشخص دانست که در عین حال می توان سه جنبه اصلی را در آن مشخص نمود :
الف ) جنبه فیزیولوژیکی
ب ) جنبه حرکتی
ج ) جنبه شناختی و روانی
جنبه فیزیولوژیکی اضطراب مربوط به برانگیختن سیستم عصبی است که آنرا به صورت یک هیجان معرفی می کند ، جنبه فیزیولوژی شامل پدیده های قابل مشاهده است که معمولآ هم بروز نمی کنند مانند افزایش ضربان قلب ، افزایش تنفس ، مقاومت الکتریکی پوست ، تعریق ، حالت تهوع و اسحال . جنبه حرکتی شامل ارتعاشات عضلانی بیش فعالی به هم خوردن نظم و ترتیب و حرکات و پایین آوردن آستانه ی پاسخ های حرکتی ( از جا پریدن ) می گردد .
جنبه شناختی-روانی اضطراب به طور یقین تلقی نامطلوبی از رفتار مبهم و تهدید آمیز در آینده و احساس دلهره و نگرانی است که فرد نمی تواند آنها را توصیف کند . بنابراین اضطراب دارای اجزاء یا مؤلفه هایی است که با یکدیگر آمیخته اند و در یکدیگر اثر گذاشته و از یکدیگر تأثیر می پذیرند و به شکلی همگی در تعریف و شناخت اضطراب مؤثرند . مؤلفه های شناختی ترس ، انتظار خطری واضح و به خصوص است ، در حالی که مؤلفه ی شناختی اضطراب ، انتظار خطری مبهم است . در فوبی ، فکر معمول این است که (( سگ ممکن است مرا گاز بگیرد )) در مقابل در اختلال اضطراب فراگیر ، فکر معمول این است که ( اتفاق وحشتناکی ممکن است برای فرزندم بیفتد )
مؤلفه بدنی اضطراب مانند ترس است : عناصر واکنش اضطراری ، عناصر هیجانی اضطرار نیز همانند ترس است : دلهره ، وحشت ، تشویش ، ورم معده . بالاخره اینکه ، مؤلفه های رفتاری اضطراب نیز همانند ترس هستند : جنگ و گریز فراخوانده می شوند . اما موضوعی که فرد مبتلا باید از آن بگریزد یا اجتناب کند یا علیه آن باید پرخاشگری نشان دهد از وضوح کمتری برخوردار بوده و گاهی اوقات مبهم است . بنابراین ، ترس بر پایه واقعیت ، یا مبالغه خطری واقعی قرار دارد ، حال آنکه اضطراب بر اساس خطر مبهم استوار است . ( سیدمحمدی ، یحیی ، روزنهان ، سلیگمن )
مقایسه ترس و اضطراب
 ترس از این نظر با اضطراب فرق دارد که ویژگی آن نگرانی از یک موضوع خاص و خطرناک است فوبی ها و اختلالهای استرسی پس از سانحه ، اختلالهای ترس را تشکیل می دهند . در این اختلالها یک موضوع مشخص موجب اضطراب می شود در اختلالهای فوبیک فرد از موضوعی می ترسد (( مثل گربه ها )) که با واقعیت خطری که آن موضوع آشکار می سازد ، هیچ تناسبی ندارد .
در اختلالهای استرسی پس از سانحه ، پس از اینکه فرد با رویدادی مواجه می شود که او را به مرگ یا آسیب تهدید کرده است ، دچار اضطراب و بی حسی می شوند ، و بارها آن رویداد را در ذهن خود مرور می کند . ( سیدمحمدی ، یحیی ، روزنهان ، سیلیگمن )
اختلالات اضطرابی
فوبی و اختلالهای استرسی پس از سانحه را اختلالهای ترس می نامند در این دو مورد اضطراب احساس می شود در عین حال فردی که بهر یک از آنها مبتلا است ۴ عنصر ترس را تجربه می کند : انتظار خطر ( عنصر شناختی ) ، واکنش اضطراری ( عنصر بدنی ) ، احساس وحشت ، دلهره و نگرانی ( عنصر هیجانی ) ، و اجتناب و گریز ( عنصر رفتاری ) فوبی و اختلال استرس پس از سانحه از این نظر مشابهند که هر دو انها از موضوع خاصی ناشی می شوند . ( سیدمحمدی ، یحیی ، روزنهان ، سیلیگمن )
شیوع اضطراب
در مورد مارکس morks  و لیدر lader  با بررسی ۲۲ مطالعه انجام شده در این زمینه بر آورد کردند که تقریبآ ۳ % جمعیت عمومی به حالت اضطراب دچار هستند ( توزنده جافی ۱۳۷۴ ) .
حالت اضطراب به طور عمده اختلال افراد جوان است که شروع آن معمولا در اواسط دهه سوم عمر است و بطور متوسط بیمار قبل از مراجعه برای درمان پنج سال علائم اضطراب را داشته است . شیوع حالات اضطراب در جمعیت نرمال در انگلستان و آمریکا ۲ تا ۴٫۷ % تخمین زده شده است . در حالیکه در یک ارزیابی در ناحیه فرامینگهام این رقم ۲۱% ذکر گردیده است ( پورافکاری ۱۳۶۳ ) . اختلالات اضطراب در ۱۴% بیماران قلبی و ۲۲% بیماران جراحی شده مشاهده شده است ( پورافکاری ۱۳۶۳ ) .
نخستین پژوهش سیستماتیک در مورد عوامل ارثی اختلالات اضطراب نشان داد که دوسوم  بیماران مبتلا به آستنی عصبی عروقی سابقه خانوادگی همان بیماری را داشته و ۲۲% بستگان درجه یک آنها نیز به همین بیماری مبتلا بودند  .
دو مطالعه بوسیله اسلیتر و شیلدز shields &  slater  بر روی جنبه های ژنتیک حالات اضطراب مشاهده گردید که ۱۵% از والدین و خواهر و برادر های بیماران مبتلا و نوروز اضطراب همین بیماری را داشته در حالیکه این ریتم در بستگان گروه کنترل فقط ۵% بود . در بین دو قلوهای یک تخمکی عیار بروز توام نوروز اضطراب ۵۰ % و صفات قابل توجه اضطراب ۶۵ % بود ، برعکس در دو قلوهای دوتخمکی این ارقام به ترتیب ۴% و ۱۳% گزارش گردید معهذا هیچ کدام از این مطالعات بجز مدارک مربوط به سه زوج دو قلو ، تأثیر محیط خانواده را شامل نمی گردد . نویز و همکارانش خطر بیماری را در بستگان درجه یک بیمار مبتلا به نوروز اضطراب ۱۸% و نسبت زن به مرد را از نظر شیوع ۲ به ۱ گزارش داده اند . اخیرا کراو crowe  و همکارانش خطر بیماری را برای بستگان درجه یک چنین بیمارانی ۴۱% یافتند ( در مقایسه با ۴% برای بستگان گروه کنترل ) ( پورافکاری ۱۳۶۳ ) .
بررسی ها نشان می دهند که بیش از یک سوم بزرگسالان دچار ناراحتی های عصبی ، خصوصا اضطرابند ، اضطراب در مردها و طبقه اقتصادی مرفه و جوانان کمتر و در زنان و افراد کم درامد و سالمندان بیشتر ( نجاریان و همکاران ۱۳۷۱ ) .
کارکردهای انطباقی اضطراب :
اگر اضطراب را صرفا هشداری تلقی کنیم که فرد را  گوش به زنگ  می کند ، ظاهرا هیجانی با همان مبنای ترس است . اضطراب خطری بیرونی یا درونی را اعلام می کند و لذا موجب حفظ حیات می شود اضطراب از پایین ترین سطوح بروز خطر وقوع صدمه جسمی ، درد ، بی پناهی ، احتمال مجازات ، یا برآورده نشدن نیازهای اجتماعی یا جسمانی ، خطر جدایی از محبوب ، خطر بروز مانعی در برابر ارتقاء موقعیت یا منزلت فرد و سرانجام خطراتی را اعلام میکند که در برابر کلیت و یکپارچگی فرد وجود دارد .
اضطراب باعث می شود فرد برای پیشگیری از ان خطرات و تهدیدها یا برای تخفیف عواقب آنها کاری بکند . سخت کوشی با هدف کسب آمادگی برای امتحان ، جاخالی دادن وقتی که توپی را به طرف شما پرتاب کردند ، خزیدن در رختخواب پس از اعلام خاموشی در خوابگاه برای پیشگیری از مجازات و دویدن برای رسیدن به آخرین قطاری که شما را به مقصود می رساند . همه       نمونه هایی از محدود ساختن خطر و تهدید در زندگی روزمره است یعنی اضطراب فرد را گوش به زنگ می کند تا اقداماتی انجام دهد که از خطر جلوگیری شود . بنابراین اضطراب از وارد شدن صدمات پیشگیری می کند . ( رفیعی ، حسن ، سبحانیان ، خسرو ، کاپلان ، سادوک ۱۳۷۶ )
شیوه های بیان اضطراب :
بیان اضطراب به عنوان یک اختلال هیجانی می تواند محدود یا گسترده باشد . در این زمینه باید چگونگی ادراک حالت اضطرابی از شیوه های بیان آن متمایز شود در بیشتر مواقع بزرگسالان ادراک جسمانی خود از اضطراب را با استفاده از اصطلاحات (( دلشوره )) و یا بالعکس ، (( بدحالی و وارفتگی )) توصیف می کنند . کودک نیز گاهی به طور مستقیم به بیان حالات خود می پردازد ، اما اغلب ادراک جسمانی وی در رفتارش اشکار می شود ، بدین معنا که یا بزرگسالان را جستجو     می کند تا در پناه وی بتواند بر خود مسلط شود و یا بالعکس با توسل به برون ریزی هیجانی ، کوشش می کند تا خود را از حالت (( دلشوره )) و فشار ناشی از اضطراب برهاند .
بر اساس مشاهدات بالینی می توان شیوه های مختلف بیان اضطراب در کودک را متمایز کرد :
در رفتارهای ظاهری پاره ای از کودکان هیچگونه ترس یا اضطرابی مشاهده نمی شود اما مکانیزمهای دائم اجتناب و گزیر ، مبین اضطراب عمیق آنها هستند .
پاره ای دیگر از کودکان اضطراب گسترده و ناراحتی بارزی را نشان می دهند ، بدون انکه بتوانند هیچگونه دلیلی برای اختلال هیجانی خود ذکر کنند .
و بالاخره گروهی دیگر ، بلافاصله به بیان نگرانیها و ترسهایی که بطور روزمره گریبان گیر آنهاست می پردازند و به آسانی از جهان تخیلی خود که زیر سلطه خیالبافی های اضطراب انگیز و موهش است . ( دادستان ، پریرخ ، ۱۳۸۴ )
سبب شناسی اضطراب
نظریه های روان شناختی :
سه مکتب عمده نظریه روانشناختی – روانکاوی ، رفتاری ، وجودی ( existential )
نظریه های مهمی در مورد علل اضطراب بیان کردند که هر یک از آنها از نظر مفهومی و علمی در درمان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی مزایایی دارند ( پورافکاری ۱۳۷۵ ) .
نظریه های روانکاوی :
فروید اضطراب را هشداری برای الگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامقبول برای تظاهر اگاهانه و تخلیه خبر می دهد . اضطراب به عنوان یک هشدار ego را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند . اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار لازم است برود ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی نماید ( پورافکاری ۱۳۷۵ )
فروید در نوشته ای خود بین سه نوع اضطراب تفاوت قائل شد :
۱-  اضطراب عینی یا راحتی که هرکس بدان دچار می شود و مراد از آن توانایی پاسخدهی در برابر خطر واقعی در دنیای بیرونی است از نظر فروید این اضطراب هم منطقی است و هم با محرک ترس آور تناسب دارد . دوگونه دیگر اضطراب که مشکلات روانشناختی پدید می آورند با عناوین اضطراب اخلاقی و اضطراب روان رنجوری ( نوروتیک ) شناختی می شوند .
۲-   اضطراب اخلاقی : مراد از اضطراب اخلاقی ، ترس از تنبیهی است که از جانب فرا خود به خاطر ناتوانی در فرمانبرداری از معیارهای رایج و پیروی از رفتارهایی که به فرمان نهاد هستند اعمال می شود .
۳-       اضطراب روان رنجوری : در اثر خطر تسلط نهاد بر خود ایجاد می شود که در نتیجخ آن رفتارهای ناپسند اجتماعی تجلی می یابند . ( پژوهان ۱۳۷۸ ) .
آدلر نیز معتقد است که اضطراب ناشی از احساس حقارت است ، از نظر وی هر اختلال نوروزی از جمله اضطراب به منزله کوششی است برای رها کردن فرد از احساس حقارت نیل به احساس تفوق و برتری که در مواردی به حالتهای جبرانی نامطلوب منتهی می شود . ( آتش پور و شفتی ۱۳۷۷ )
هورنای نیز معتقد است که اضطراب احساس تنهایی و در ماندگی کردن در دنیای خصومت آمیز است نوفرویدی ها عقیده دارند در اضطراب اولیه به هنگام تولد ، بلکه بعد ها در هنگامی که کودک متوجه وابستگی خود به والدینش می شود به وجود     می آید . ناکامی بالقوه یا واقعی در ازای نیازهای وابستگی موجب اضطراب می شود . (( پژوهان ۱۳۷۸ ) .
اضطراب در روانکاوی ، بسته به ماهیت نتایج ترسناک به ۴ طبقه تقسیم می شوند :
اضطراب سوپر ایگو اضطراب اختگی ، اضطراب جدایی و اضطراب ایدیا تکانه ، چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و نشر نوزاد به هنگام مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرک هایی که خود هیچ کنترل بر آنها ندارد پدید می اید . اضطراب جدایی به مرحله ای کمی دیرتر اما هنوز قبل از دوره ادیپال مربوط می گردد که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ سازد نگران بوده و می ترسد که محبت آنها را ازدست بدهد یا از جانب آنها رد می شود اضطراب سوپر ایگو نتیجه مستقیم رشد انتهایی سوپرایگو است که سپری شدن عقیده ادیپ و ظهور دوره پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد ( پورافکاری ، ۱۳۷۵ ) .
نظریه های رفتاری:
طبق نظریه های رفتاری اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود ، ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد ( پورافکاری ۱۳۷۵ ) .
در این الگو رفتار اجتنابی اگر سطح اضطراب را کاهش دهد تقویت می شود و چنانچه رفتار اجتنابی به طور مکرر و مؤثر موجب کاهش اضطراب گردد به عنوان یک رفتار یادگرفته شده پایدار می ماند ( گنجی ۱۳۷۶ ) .
ماور یک نظریه دو عاملی برای ایجاد و نگهداری هراس ارائه داد ، بر طبق این نظریه در آغاز ترسها از طریق شرطی سازی کلاسیک شکل می گیرند و به دنبال آن فرد  می اموزد که با اجتناب و دوری کردن از ترس خود بکاهد ، مرحله دوم این فرایند شرطی شدن ابزاری نام دارد ، به دلیل اینکه اجتناب از عامل ترس موجب کاهش اضطراب می شود ، پاسخ اجتناب نگهداری شده و بلافاصله تقویت می شود .
مطالب مرتبط
دیدگاهها

بدون دیدگاه