دکتر آرام : روانشناس بالینی و سلامت عضو انجمن روانشناسان آمریکا ، مترجم مولف ، محقق علوم متافيزيك، فرا روانشناسي ، مغناطیس درمانی ، مخترع و مبتکر تکنیک های ویژه تجسم خلاق

رابطه موفق، اعتماد به نفس می خواهد

رابطه موفق، اعتماد به نفس میخواهد

بعضیها اعتماد به نفس را با «پرروریی»، با «غریبگی»، یا «جلوی همه بلند صحبت کردن»

ویکسری مهارت های اجتماعی اشتباه می گیرند، در حالی که اینها دقیقا مهارت های هستند

که ممکن است در یک آدمی که اعتماد به نفس هم ندارد وجود داشته باشد.

درواقع می شود یک آدمی اعتماد به نفس نداشته باشد ولی بتواند جلوی همه صحبت کند،

ابراز عشق کند یا وقتی لازم است حقش را هم بگیرد چون مهارت لازم برای انجام این
کار، در او وجود دارد و ارتباطی هم با اعتماد به نفس ندارد.

میخواهیم در مورد تاثیر رگه های خود کم بینی و روی مقابل آن،

داشتن اعتماد به نفس درروابط و ازدواج های مان صحبت کنیم. شاید شما هم از بعضی ها شنیده باشید که «اعتمادبه نفس ازدواج را ندارم.»

یا «کی به من نگاه می کنه؟»؛ اجازه بدهید تاکید کنیم کهاین حرف ها ریشه های صحیحی ندارند، نه در ذهن گوینده و نه در واقعیت های جامعه ای

که قرار است با آدم های آن در ارتباط باشیم و شریک زندگی مان را پیدا
کنیم.

برایورود به دنیایی جدیدیکعزت نفس داریم که خود شخص احساس می کند انسان باارزشی است.

این احساس باارزش بودنرا ممکن است از محیط بیرون گرفته باشد؛

یعنی دوستانش، خانواده اش، جامعه و افراددیگر که با آنها ارتباط دارد، این عزت نفس را به او داده باشند.

یک مقدار هم خودشباید فهمیده باشد که آدمی مثل او فردیتش به گونه ای شده

که یکسری کارها را نبایدانجام بدهد، یکسری جاها نباید برود و یکسری حرف ها را نباید بزند.

اینهاکاملا شخصی است و ارتباطی با بیرون ندارد. فرد در خلوت خودش اینها را دارد اما
اعتماد به نفس یک مقدار بیرونی تر است.

من به خودم تاکید می کنم که آدمی هستم

کهفلان کار را می توانم انجام بدهم. آدمی هستم که یکسری دستاوردها و موفقیت ها درزندگی ام داشته ام

که اینها به من این حس را می دهد که می توانم موفقیت هایناشناخته دیگری را در حوزه های ناشناخته دیگر به دست بیاورم.

دقیقامانند فوتبالیستی می شود که به او می گویند بیاید والیبال بازی کند.

اگر فوتبالیستدر فوتبال بازی کردنش مهارت داشته باشد،

پیش خودش می گوید که احتمالا این را هم باتمرین و پشتکار و شاید خواندن کتاب ها و دیدن فیلم های خوب از والیبالیست های مشهوردنیا و البته تمرین،

بتوانم در خودم تقویت کنم و برم و والیبالیست خوبی همبشوم.

اویک حس «می توانم» درون خودش دارد.

یعنی یک خودباوری در وجود این افراد وجود دارد کهآنها را به سمتی که تا به حال آن را تجربه نکرده اند سوق می دهد.

درواقع اعتماد به نفس توان تجربه وقایع جدید در زندگی، با پشتوانه تجربه های موفق
قبلی در زندگی است.

این همان حسی است که یک نفر قیمه بادمجان را خوب درست می کند و
به او می گویند خورشت کنگر را که تا به حال درست نکرده بپزد.

البتهکه یک حس ترس و اضطراب هم دارد ولی نه نمی گوید و آن را درست می کند.

 

درست مثلجوانی که تصمیم می گیرد زیر نگاه پرسشگر چند خانواده ابراز عشق کند

و پا در مجلسخواستگاری می گذارد یا برای میهمان هایی که به چشم خریدار نگاه می کنند، چایبیاورد.

بعضیها فکر می کنند کسانی که اعتماد به نفس دارند، هر چیزی را با قدرت و صلابت انجام میدهند.

این همان اشتباه کسانی است که فکر می کنند کسی که تعداد زیادی سخنرانی کرده
است،

اعتماد به نفس سخنرانی های بعدی را دارد اما این اسمش اعتماد به نفس نیست

بلکهفرد سخنران این مهارت سخنرانی های بعدی را دارد نه اعتماد به نفس.

اعتمادبه نفس این است

که آیا این سخنران می تواند وارد عرصه های دیگر، مثل عرصه کتاب شود؟

سخنران پیش خودش می گوید من که در سخنرانی و جلسات بحث و مباحثه موفق بوده ام، پساحتمالا می توانم در این عرصه هم موفق باشم.

این می شود از جنس همان اعتماد بهنفس.

مثلبنزین برای ماشیناعتمادبه نفس برای انسان وجودش مثل بنزین برای ماشین لازم است.

صبح که از خواب بلند میشویم و بیرون می رویم،

برای خرید بلیت مترو و اتوبوس و معاشرت با آدم های جامعهباید گفت و گو کنیم.

دررستوران باید بتوانیم بگوییم مثلا غذای من شور است و آن را عوض کنید.

در بانک جرأتدفاع از نوبتمان را داشته باشیم و نگذاریم حقمان را بگیرند.

باید بتوانیم به طرفمانبفهمانیم که وقت من همانقدر عزیز است که وقت شما برایتان اهمیت دارد.

درمساله انتخاب همسر هم کسی که اعتماد به نفس ندارد،

به دنبال یک آدمی می گردد که بهاو اعتماد به نفس بدهد.

همیشه در خواستگاری و خواستگارهایش دنبال کسی می گردد کهخیلی او را بستاید.

به همین دلیل خیلی از فرصت هایش را از دست می دهد چون کسی او رانمی ستاید.

یکیاز خطرهایی که یک آدم خود کم بین را تهدید می کند،

این است که خیلی چیزها را بیهودهدر قلک خود کم بینی خودش می ریزد.

یعنی همه اتفاقات زندگی اش را ناشی از اتفاقاتی
به حساب بیاورد که همان توهم خودکمبینی است.

به یک نفر زنگ می زند و وقتی طرف دیرجواب می دهد،

پیش خودش می گوید اگر فلان بودم و فلان کار را داشتم، تلفنم را زودجواب می داد.

البتهممکن است بعضی از مردم عقلشان به همین چیزها باشد،

ولی اصرار بیش از حد وقایع وتعمیم دادنش به این خودکم بینی ها درست نیست؛

مثلا اگر من با لکنت زبان سخنرانی امرا انجام بدهم ولی خودم از آن راضی باشم،

مردم هم کمتر آن ایراد را می بینند تاوقتی که من دائم عذرخواهی کنم و دائم اظهار

شرمندگی کنم و بگویم ببخشید که اینجوریشد

و نگاه مردم را به این نقص خودم متمرکز می کنم.

دریک رابطه عاطفی کسی که اعتماد به نفس ندارد، باعث می شود

طرف مقابل دائم بخواهد ازاو غصه زدایی کندکه «نه ای بابا، حالا که چیزی نشده، مهم نیست، منظورش تو نبودی.»

طرفش باید دائم رفع سوء تفاهم کند و همه اینها به ضرر خودش تمام می شود.

ازآدم خودکم بین اصلا بعید نیست که برای پر کردن نداشته های خودش در اعتماد

بهنفس وعزت نفس، برود سراغ داشته هایی که شاید خوب هم باشند، ولی ربطی به این دو ندارند.

فرض کنید من تحصیلات دانشگاهی ندارم اما بروم کسی را انتخاب کنم

که تحصیلاتدانشگاهی دارد و فکر این را نکنم که خودم با او چطور سر کنم؟

پر کردن این نقاط بامدرک و ماشین و ساعت گران قیمت، از اصل غلط است.

اعتمادبه نفس، طبق طبق نباشداعتمادبه نفس زیاد از حد هم در یک فرد باعث می شود

ضعف خودش را نبیند و ناکارآمدی ها رادر خودش احساس نکند. دیگر این تصور را نمی کند که امکان دارد من هم اشتباه کنم،

امکان دارد خطا کنم. هیچ کدام از اینها را نمی بیند.

خیلی اوقات آدمی که دستاوردهایکم داشته و حقارت داشته

و رنج می کشیده است با به دست آوردن ناگهانی همه اینها ممکناست لبریز شود.

مانندکسی که در کنکور کارشناسی خیلی تلاش کرده و با لیساسش حسی را دارد

که شاید یک نفردر دکترا آن را نداشته باشد.

بعد همین فرد در خواستگاری هایش، در کارهای شخصی اش ودر سایر امور دچار یک توهم می شود

که اگر من فلان جا نباشم، کار می خوابد و پیش نمیرود.

درواقع فرد ارتباطش را با واقعیت از دست می دهد.

معمولا هم کسی به این خودشیفته هاتذکر نمی دهد وآنها را در وهم خودشان باقی می گذارد.

البته گاهی اوقات مهارت تامداشتن در یک امر، چیز غریبی نیست.

شاید یک نفر در عرصه مقاله نویسی و یادداشت،انسانی بسیار حرفه ای باشد.

اگردر این عرصه احساس خیلی خوبی به خودش داشته باشد، اصلا ایرادی ندارد اما به شرطاینکه باعث نشود بقیه را ناچیز و حقیر ببیند.

درست است که او سر جایش است اما دلیلنمی شود به بقیه، مثلا در خانه و به همسرش نگاه تحسین آمیز نداشته باشد.

زندگیدو نفره مثل بازی پینگ پنگ است،

حتما باید دو طرف میز آدم هایی با سطح مهارت مشابهبازی کنند

وگرنه خیلی زود یکی شان خسته می شود و می رود.

شما وظیفه دارید انتخابمناسبی برای همبازی داشته باشید و در طول بازی، بدون اینکه زیادی از او ایرادبگیرید

یا به او زخم زبان بزنید، برای بازی آماده اش کنید و اعتماد به نفس اش رابالا ببرید.کاریکه در مورد خودتان هم باید انجام بدهید.

به این معنا که هیچ وقت با نداشته های تانو به امید دلسوزی و محبت دیگران وارد هیچ رابطه ای نشوید،

ضمن اینکه در مورد داشتههای تان هم واقع بین باشید و به طرف مقابل تان هم این مساله را یادآوریکنید.

نیازنیست یک نفر الزاما برای خودش و دیگران زیبایی و جذابیت یا حتی موقعیت

اجتماعی خیلیویژه ای داشته باشد بلکه باید برای کسی که با او در رابطه است

همبازی مطلوبیباشد.

تمرینچطورتقویتش کنیم؟

اول از همه باید به یک حدی از خودباوری در خودمان برسیم تا موقعیت مان در جامعه و
بر اساس هدف مان را بدانیم.

اینکه جایی نرویم که در آنجا نقطه ضعف های من دو برابردیده شود.

گاهی اوقات این نقطه ضعف ها را آدم ها پررنگ می کنند و گاهی اوقات مکان
ها. آدم ها مورد نظر ما نیستند.

منظورماناین است که من ریاضی ام در حد خیلی ساده باشد ولی بروم سر کلاس ریاضی پیشرفتهبنشینم.

این باعث همان اتفاق می شود.

شخص می رود سر کلاسی می نشیند که از مطالب هیچچیزی نمی فهمد. طبیعی است که این فرد خودباوری اش پایین می آید.

چک لیست توانایی های تان را بنویسید.

این کار برای رسیدن به اعتماد به نفس مبتنی بر
واقعیت واجب است، ضمن اینکه این امکان را به شما می دهد تا در وقت ضرورت، بهتر و
واقعی تر خودتان را معرفی کنید.

شما باید این حس می توانم ها را به جاهایی که بایدتسری بدهید.

البته در این کار ظرفیت محیط را هم بسنجید، در یک جمع خودکم بین،کارهایی که بر اساس اعتماد به نفس بالا انجام می شود،

ممکن است خودشیفتگی به حساببیاید!

در بعضی جاها که فکر می کنید توانش را دارید ریسک کنید.

حداقل آن زمان هایی که همهچیز به شانستان بستگی دارد این ریسک را بکنید.

مرور کردن خاطرات درست از موفقیت هایدرست، منجر می شود

آدم اعتماد به نفس بیشتری برای ریسک کردن ها پیدا کند.

باید هر از گاهی اعتماد به نفسمان را رشد بدهیم.

زندگی واقعی، دائم اعتماد به نفسرا مصرف می کند

و آدم زرنگ باید دائم این اعتماد به نفس را شارژ کند.

بخشی از آنهامحصول جنگ در زندگی و بخشی حاصل تفکر در زندگی است.

برای این کار باید با آدم هاییمعاشرت کنیم که نکات مثبت را جلوی چشم آدم می آورند.

بپذیریم یا به خودمان مجوز این را بدهیم که امکان دارد گاهی شکست بخوریم.

آدم هاییکه جرات اشتباه کردن ندارند، اضطراب و استرس بیهوده ای را تحمل می کنند که باعث میشود

یا کاری را شروع نکنند یا اینکه اگر شروع کردند، ترسی بر آنها غلبهکند.

ایناحتمال ممکن است که در ابتدای هر راهی امکان پیچ خوردن پا وجود داشته باشد.

آدمهایی که وقتی می خورند زمین، بلند می شوند و می ایستند، همان آدم های با اعتماد بهنفس هستند.

منبع :robabnaz.persianblog

مطالب مرتبط

طب سوزنی و تأثیرات شگفت انگیز آن بر بدن انسان

طب سوزنی (Acupuncture) در درمان بسیاری از بیماری ها مؤثر است این نکته را ...

مدیتیشن یک تکنیک ذهن بدن است

مدیتیشن یک تکنیک ذهن بدن است - که در آن شخص به آرامی توجه ...

راز ماندن در قلمرو شادی‌ با جریان انرژِی !

ماندن در قلمرو شادی‌ با جریان انرژی! خود را غرق در کاری که از ...

پیاده روی در جاده‌ای که به شادی می‌انجامد!

پیاده روی در جاده‌ای که به شادی می‌انجامد - مراقبه یا مدیتیشن‌، روشی است ...

چگونه مي‌توان شادتر و خوشبخت تر بود؟

چگونه مي‌توان شادتر و خوشبخت تر بود؟ افزايش قابل توجه هزينه زندگي باعث شده تا ...

چگونه می توانیم از تله پاتی برای برقراری ارتباط استفاده کنیم؟

چگونه می توانیم از تله پاتی برای برقراری ارتباط استفاده کنیم؟ در نوشته های قبلی ...

دیدگاهها

بدون دیدگاه