تجربیات دوره مقدماتی تجسم خلاق (هیپنوتیزم کاربردی)
تجربیات دوره مقدماتی تجسم خلاق (هیپنوتیزم کاربردی):
- آقاي جواد– و
- آقاي علي- ت ليسانس از تهران
- تازه از شوهرم جدا شده بودم
- خانم ميترا- ن از تهران
- اعتياد به الكل و خود هيپنوتيزم
- و-ي ديپلم
- ه-ي
آقاي جواد– و:
من هميشه دنبال چنين كلاسهايي بودم. نزد اكثر استادان رفته بودم و هر كدام به نوعي توانسته بودند به من كمك كنند، ولي هنوز آن چيزهايي را كه به دنبالشان بودم پيدا نكرده بودم. زمانيكه با تجسم خلاق آشنا شدم فكر كردم كه اين جا هم مثل بقيه جاها بيشتر در مورد مسائل صحبت مي شود و روشها و تكنيكهاي ارائه شده عملا قابل استفاده نمي باشد؛ اما به دليل نوع تدريس و خصوصيت مجموعه مرا بر آن داشت كه تكنيكها را انجام دهم، من هم مثل بقيه افراد تكنيكها را از آدمك مغزي شروع كردم؛ به نظرم محشر آمد. آن چيزي كه سالها به دنبالش بودم. دقيقا همانطور بود. مثل اينكه آنها ذهن مرا خوانده بودند و مجموعه را فقط براي من طراحي كرده بودند؛ البته اين نظر همه افرادي بود كه اين تكنيك را انجام داده بودند. در اين جلسه بود كه من معني خلسه و متافيزيك را فهميدم. اين روش ساده، قابل فهم و قابل انجام و بسيار دقيق و منظم بود و خيلي خوب عمل كرد به طوريكه من بعد از دو ماه متوجه شدم كه يك خانه تكاني ذهني انجام داده ام. تمام باورهايي كه در كودكي با خود حمل مي كردم و زندگيم را در تنگنا قرارداده بود را از بين بردم و توانستم در زمينه شغلي پيشرفت خوبي را داشته باشم. روشهاي تجسم خلاق مثل معجزه توانست آن چيزي را كه مي خواهم برايم خلق كند. در مرحله بعدي با درمانگري آشنا شدم. درمانگري هنر ارتباط انسانها با همديگر است. به نظز من تنها روشي است كه انسانها ميتوانند از طريق آن به هم ديگر كمك كنند. در ارتباطات روزمره عادي ما فقط به حرف يكديگر گوش مي كنيم ولي در درمانگري ما مي توانيم به هم كمك كنيم. تا افراد از بيماري و مشكلات ذهني و رواني خلاص شوند. از اين كار لذت زيادي مي برم. هر زمانيكه به كسي كمك مي كنم تا دردها و مشكلاتش از بين برود احساس مي كنم كه راهم را پيدا كرده ام. احساس خوبي دارم، احساس مي كنم مفيد هستم. قبلا حس بسته بودن و تنهايي مي كردم، احساس ميكردم كه از ديگران فاصله زيادي دارم ولي حالا مي بينم كه به همه نزديك شده ام و دوستان زيادي پيدا كرده ام. از اينكه توانسته ام اينگونه خود را بشناسم و با اين شناخت به خود و خانواده ام كمك كنم از خدا سپاسگذارم و مطمئن هستم كه آينده در دست من است. حالا كه اين مطالب را براي شما مي نويسم تازه متوجه شدم كه قبلا چه بودم و حال در چه جايگاهي هستم. در همين جا از دوستي كه مرا با اين مركز و استاد آرام آشنا كرد سپاسگذارم و اميدوارم كه خداوند آنچه را كه مي خواهد برايش فراهم كرد چون او براي من چنين كرد.
آقاي علي- ت ليسانس از تهران:
من مدتها بود كه از استرس رنج مي بردم. به همين دليل در محيط كار و زندگي با همه افراد درگير شده بودم. كارم به سختي پيش مي رفت و احساس مي كردم همه با من بد هستند. لرزش دست داشتم. شبها دير خوابم ميبرد و گاهاً شب ها بيدار ميشدم و تا صبح بيدار ميماندم. داروهاي خواب زيادي استفاده كرده بودم. داروها مدتي برايم خوب بودند ولي پس از مدتي انگار اثر خودشان را از دست مي دادند. احساس مي كردم كه آدم مفيدي نيستم. چون هيچ كاري را درست نميتوانستم انجام دهم. بعضي اوقات از احساس درد در قفسه سينه و بدنم رنج مي بردم. خودم ميدانستم كه استرس دارم و هر چقدر سعي مي كردم كه استرس نداشته باشم، كمتر موفق مي شدم. زمانيكه در دورههاي تجسم خلاق شركت كردم با تمرين آدمك مغزي كم كم با خودم آشنا شدم تقريباً بعد از يك هفته خوابم منظم شد. شب ها خيلي سريع به خواب مي رفتم و تا صبح خواب بودم. از هفته دوم ديگر هيچ نيازي به دارو براي خواب يا استرس نداشتم. احساس قدرت و اعتماد به نفس مي كردم. در هفته بعدي بسيار خوشبين شده بودم احساس كردم غباري از روي بدنم و ديدههايم برداشته شد. احساس كردم جسم و روانم را شستشو دادهاند و خستگي چندين سالهام از بين رفته است. پس از مدت يك ماه تازه به قدرت و تاثيري كه بر روي من گذاشته بود آشنا شدم. فكرم متمركز شده بود. لرزش بدنم از بين رفته بود. از سوزش معده ديگر رنج نمي بردم. بطور كلي مي توانم بگويم كه من در طي دو ماه دوباره متولد شدم و احساس كردم كه با قدرت و تواناييام در برابر مشكلات و گرفتاري ها بيشتر شده است. علاقه ام نسبت به مسائل ذهني بيشتر شد. متوجه شدم چيزي كه تاكنون در زندگيم تاثير عميقي گذاشته است تكنيك تجسم خلاق است و بهترين هديه اي كه مي توانم به ديگران بدهم معرفي و آشنا كردن آنها با روشهاي تجسم خلاق و استاد آرام است.
تازه از شوهرم جدا شده بودم
اصلاَ متوجه نبودم كه چكار مي كنم. مثل آدمهاي منگ زندگيم طي ميشد. روزها به سركار ميرفتم و بقيه ساعات روز را با خاطرات تلخ و شيرين گذشته طي ميكردم. صورتم باد كرده بود. در طي اين چند ماه به اندازه چند سال پير شده بودم. يكي از دوستانم تجسم خلاق را به من معرفي كرد. اول براي اينكه وقتم را پر كنم به آنجا رفتم. فكر مي كردم زندگي به همين تلخي و سختي است و بايد تا آخر عمر با اين تجربه تلخ سر كنم. انجام تمرين آدمك مغزي مثل يك شوك مرا از خواب بيدار كرد.
متوجه شدم كه مدتها است دور خودم مي چرخم. از خودم و اطرافيانم بدم مي آمد. با انجام مكرر تمرين آدمك مغزي توانستم تعادل نسبي را در طي يك ماه ايجاد كنم و با تمرين دوست داشتن بدن، ميزان آسيب هاي وارد شده به خود را به حداقل رساندم. چهرهام تغيير كرده بود. به زندگي علاقمند شده بودم. حالا مي توانستم بخندم. در طي اين دو ماه بيشتر انديشهها و افكار من ترميم شدند. در قسمت پاك كردن خاطرات، توانستم خاطرات زندگي قبلي را ترميم كنم و قسمتي از آن كه هميشه آزارم ميداد را پاك كنم. متوجه شدم كه چرا اين اتفاق برايم افتاده بود. قبلاَ تصميم گرفته بودم كه خودم را با كار سرگرم كنم ، ولي حالا خودم را آماده مي كنم تا يك زندگي جديدي را شروع كنم. تجسم خلاق براي من يك تولد جديد بود. من تازه متولد شدهام. من اين دوره را براي كسانيكه تجربه تلخ جدايي را داشته اند توصيه مي كنم با انجام تمرينات تجسم خلاق مي توانند زود به زندگي شاد و لذت بخش دست پيدا كنند.
من ممنون هستم كه چنين تجربه اي داشتهام و از تمام كسانيكه شرايطي را فراهم كردند تا من اين تجربه خوش و لذت بخش را داشته باشم، ممنون هستم.
خانم ميترا- ن از تهران:
تقريباً داشتم ديوانه مي شدم. تازه از همسرم جدا شده بودم ولي هنوز نمي توانستم باور كنم و مي خواستم باز هم با او باشم. زندگي برايم جهنم شده بود. از همه بدم مي آمد. احساس مي كردم جهان فقط براي آسيب رساندن و مشكل درست كردن براي من طراحي شده است. دخترهايم هم تقريباً مشكل من را داشتند. يكي از آنها از همسرش جدا شده بود و ديگري هم حال و روز بهتري نداشت. از نظر مادي در تنگنا بودم. احساس مي كردم هيچ كس نيست كه بتواند مرا حمايت كند. نسبت به خودم و جهان بد بين بودم. از همه بدم مي آمد. از خودم و كسانيكه به من كمك كرده بودند بدم مي آمد. البته مشكل من يك شب ايجاد نشده بود. سالها بود كه با خودم و ديگران درگير بودم ولي حالا ديگر طاقت نداشتم. مي خواستم راهي بود تا از مشكلات خلاصي ميشدم. بسيار ميترسيدم. از آينده وحشت داشتم. احساس مي كردم تنها و بي كس در اين جهان بزرگ قرار دارم. با وجودي كه ديگران از زيبايي من تعريف مي كردند ولي احساس مي كردم زشت هستم و از خودم بدم مي آمد. چند سال پيش هم چنين مشكلي را داشتم كه با استفاده از دوره استاد آرام توانستم مشكلم را حل كنم. دوباره به مركز مراجعه كردم متوجه شدم كه در اين مدت خيلي به خودم آسيب رساندهام. دوباره شروع به تمرين و درس گرفتن كردم. در كمتر از دو هفته آرام شدم. مدتها بود كه نخنديده بودم. شروع كردم به خنديدن و لذت بردن از زندگيام. متوجه شدم كه به آخر خط نرسيدهام. خداوند خيلي از چيزها را به من داده است كه تا به حال از آنها استفاده نكرده بودم. استرس و فشارهاي خانوادگي آنقدر زياد بود كه من نتوانسته بودم نعمت هاي خدادادي را ببينم. تكنيك آدمك مغزي تقريباً براي من معجزه كرد و توانست آرامش و آسايش را به من هديه دهد. با استفاده از تكنيك تجسم خلاق توانستم شغل مورد علاقهام را پيدا كنم و در آن زمان پيشرفت قابل توجهي داشته باشم به طوري كه از نظر مالي بي نياز شدم. حالا از خودم و از همه خوشم مي آيد. حس مي كنم كه آنها دوستان من هستند. نسبت به آينده بسيار خوش بين شدهام. آينده برايم روشن است و مطمئن هستم كه هر مسئلهاي كه پيش آيد از پس آن بر ميآيم. حالا با لبخند به سمت آينده و مشكلات ميروم. با كمك به خودم تازه توانستم به دخترم هم كمك كنم. باورهاي قبليام را ترميم كردم. ذهن و روانم را ترميم كردم. حالا احساس مي كنم كه از لحظه لحظه زندگيم ميتوانم لذت ببرم. با تمرين خوشبختي، خوشبختي را حس كردم. يكي از روشهاي من كه آن را بسيار دوست دارم تمرين خوشبختي است. زيرا توانستم تنها از اين طريق هر چه مي خواهم بدست آورم.
اعتياد به الكل و خود هيپنوتيزم
از حالا به بعد تصميم گرفتهايد ديگر الکل ننوشيد. اراده شما براي انجام اين کار آن چنان قوي است که ديگر تسليم هوسِ نوشيدن مشروب نشويد. از هر نوع الکلي متنفّر خواهيد شد.
هر روز ميل شما به الکل کمتر ميشود تا اين که ديگر اصلاً به آن ميل نخواهيد داشت. متوجه ميشويد الکل براي بدن شما مانند سم است.
يک آب نبات هميشه همراه خود داشته باشيد تا هر وقت هوس کرديد شراب بنوشيد، با مکيدن آب نبات اين هوس را در خود برطرف کنيد. در اين صورت به سرعت آرام و راحت ميشويد. اگر سه دفعه به عدد 20 فکر کنيد، احساس آرامش و راحتي شما بيشتر خواهد شد.
شما براي ترك الكل از اراده كافي برخوردار هستيد. همان طور که ميتوانيد همه ماهيچههاي بدن را آرام کنيد، ميتوانيد همه عادتهاي خود از جمله نوشيدن را نيز مهار کنيد.
ميتوانيد هر وقت که خواستيد دست از نوشيدن شراب برداريد. اراده و جديت شما در انجام اين کار نقش اساسي دارد. من فقط دوست شما هستم که دلم مي خواهد تا زماني که به من نياز داريد شما را راهنمايي کنم.
روز به روز ميل شما به الكل کمتر ميشود.
هر روز که ميگذرد شخصيت شما قويتر و ميل به الكل در شما ضعيفتر ميشود.
هر روز بيشتر از زندگي لذت ميبريد. نيازي نيست حواس بدن را با مصرف الکل خراب کنيد.
اگر هوس کرديد شراب بنوشيد، سه دفعه عدد 20 را تکرار کنيد، تا اين هوس کم يا برطرف شود.
اگر به مهمانياي رفتيد که به شما مشروبات الکلي تعارف شد، متوجه ميشويد که نوشيدني غيرالکلي همانند نوشيدني الکلي عطش شما را خاموش ميکند.
در اين صورت ميتوانيد بدون مصرف الکل از مهماني لذت ببريد. هرگاه اين هوس دوباره در شما فعال شد، با نوشيدني غير الکلي آن را برطرف کنيد.
در اين صورت در تمام مدت روز هشيار باقي مانده و سپس متوجه ميشويد لذتي که از مهماني بردهايد، بيش از زماني است که بخواهيد الکل مصرف کنيد.
ميل شما به الکل به تدريج کاهش مييابد.
و-ي ديپلم
اولين بار كه با همسرم در جلسه آشنايي شركت كردم، نگران بودم كه سر و كله سوسك پيدا شود. به همين خاطر به جاي اينكه به حرفهاي استاد گوش كنم، توجهام بيشتر به اطراف بود. بله من حدود 12 سال بود كه از سوسك ميترسيدم و حدود 7 سال بود كه به خاطر اين ترس نتوانسته بودم كه روي زمين بنشينم. شايد بخنديد، اما جرات مقابله با آن را نداشتم. در دوره با روش مديريت ذهن و پاك كردن خاطرات و افكار مزاحم آشنا شدم. متوجه شدم كه من يك كامپيوتر دارم كه اين كامپيوتر را فعلاً برنامه ريزياش كردم كه از سوسك بترسد. برنامه ريزي آن را طي 20 دقيقه عوض كردم. ترسم از بين رفته بود. ولي سوسكي نبود كه بتوانم آزمايش كنم. دو روز بعد سوسكي در آشپزخانه ديدم، پايش را گرفتم و آن را از آشپزخانه بيرون انداختم. مدتها از اتفاقي كه افتاده بود مثل حالا هيجان داشتم. از روش مديريت ذهن و پاك كردن خاطرات و افكار خيلي استفاده كردم. بسياري از خاطرات كه سالها با آن دست وپنجه نرم كرده بودم در كمتر از چند دقيقه از بين رفتند و از كسانيكه سالها نفرت داشتم توانستم در عرض چند دقيقه نفرنم را از بين ببرم آنها را ببخشم. قبلاً فكر كردم كه با نفرت به آنها آسيب ميرسانم و بعد متوجه شدم كه با نفرت بيشتر خودم آسيب ديدهام. من فكر ميكردم آدمهاي خوشبخت، پولدار هستند. هنگاميكه از من خواسته شد خوشبختي را تمرين كنم. مدتها به اين طرز فكر ميخنديدم. فكر ميكردم ميخواهند مرا گول بزنند ولي چون تجربه كارهاي قبلي را داشته اعتماد كردم و تمرين خوشبختي را انجام دادم. زندگيم دگرگون شد. توانستم در كمتر از يك هفته لحظات بسيار شادي را براي خودم و خانوادهام ايجاد كنم. متوجه شدم زندگي، جهان سراسر عشق و خالص خداوند است و ما مستحق خوشبخت شدن هستيم. شاد بودن، لذت بردن و خوشبختي حق ماست.
ه-ي
فيلم راز را از تلويزيون ديده بودم. فكر ميكردم آن فقط يك فيلم است و در زندگي روزمره واقعيت خارجي نميتواند پيدا كند. نياز داشتم كه از چيزهايي كه در آن فيلم ذكر شده بود، بهره ببرم. ميخواستم تغييري در زندگي، روابط و مسائل اقتصادي داشته باشم ولي ظاهراً هر چقدر تلاش ميكردم كمتر بهره ميگرفتم. زمانيكه با تجسم خلاق آشنا شدم تازه متوجه شدم كه مشكل كجاست. من نگران بودم. نگراني موجب شده بود كه تمام افكار و ذهنيتهاي من رنگ منفي به خود گيرند. سعي كردم با تمرين آرامش خود را ريلكس كنم. در كودكي سختيهاي زيادي كشيده بودم كه با استفاده از شفاي كودك درون و برنامه ريزي ذهني توانستم برنامه ذهنيام را تا حدي تغيير دهم. متوجه شدم كه فكر و انديشه من تاثير خيلي سريعي روي جسم من ميگذارد و توانستم دردهاي مبهمي كه گاهاً در بدنم بود را بهبود بخشم. هر كسي در اين دوره چيزهايي تجربه ميكند. شايد شگفت انگيزترين و غير قابل باورترين چيزي كه من تجربه كردم، آرزوها و خواستههايم بود. در اين تكنيك بود كه فهميدم يك عمر من با خودم و درونم در تضاد و جنگ بودم. هميشه براي پيدا كردن جاي پارك مشكل داشتم از زمانيكه از اين تكنيك استفاده كردم هميشه جاي پارك برايم پيدا ميشود. روش 33 ثانيهاي استاد براي اين منظور معركه بود. از اين تكنيك توانستم چيزهاي زيادي را بدست آورم. حالا ميدانم كه چطور هدف گذاري كنم و چگونه با تجسم خلاق شرايط ايجاد آن و تحقق آن هدف را فراهم سازم.من تازه متوجه شدهام كه نعمت الهي تمام نشدني است و براي همه افراد ثروت و فراواني وجود دارد.