تعریف یوگا در ورزش
تعريف يوگا در ورزش
فهرست مطالب مقاله
واژه يوگا به معناي وحدت است. هدف يوگا در برخي از نگرش ها وحدت انسان با برهمن است.
طبق تعاريف موجود برهمن ابعاد ملموسي ندارد و نامحدود است( چيزي شبيه تعريف چيني “تائو”).
علاوه براين اصطلاح يوگا را ميتوان سيستم يا متد خاصي از خويش انضباطي دانست که براي
تسلط بر خويش بکار ميرود(شبيه کونگ فو در فرهنگ چيني).
تاييچيچوان در بالاترين مفهوم خود به معناي برترين سيستم خويش انضباطي است که به وحدت انسان
با تائو منجر ميشود. درسخن از يوگا ميتوان بحث را به دوبخش مجزا تقسيم کرد که عبارتند:
از سيستم فلسفي يوگا و تمرينات جسمي که هاتا يوگا نام دارد. براي بحث در مورد تشابهات و
تفاوتهاي موجود بين سيستمهاي چيني و هندي کتاب مجزايي لازم است . من در اينجا مختصراٌ
به برخي از نکات مهم اشاره ميکنم که ميتوانند براي شاگردان تاييچيچوان جالب باشند.
يوگا يکي از طرق عديده دانش در هندوايسم است.
هاتايوگا
شاخهاي از يوگاست اما شاخههاي مهم ديگري نيز وجود دارند مثل راجا يوگا(ذهن) بهاکتي يوگا(عشق-سرسپردگي) جنانا يوگا(خرد) و غيره که همگي طرق وحدت با مقام الهي محسوب ميشوند.
حقيقت نامتجلي اوليه که تائوئيستها آن را تائو ميخوانند همان است که در برخي از
مکتبهاي هندي برهمن خوانده ميشود.
مفهوم يينويانگ بصورت شيوا – شاکتي بيان شده که به منزله دوگانگي و اصول مذکر و مونث است.
اين دوگانگي را “براماندا وپينداندا” يا “پارماتما وجيواتما” نيز ميخوانند که به معني”جهاني و فردي” است.
در آفرينش تجلي يافته اين ثنويت ذاتي است و خالق آن برهمن يا مقام يکتا و تنها حقيقت اصلي است.
در ييچينگ ميخوانيم: سپس اين دو اصل بنيادين عالم وجود بصورت مظهر دو مثلث قرينه(ستاره شش پر)
کتاب تقديرات يعني وجه آفريننده و وجه گيرنده متجلي ميشوند که در نهايت نميتوان آن را ثنويت خواند.
اين دو اصل به واسطه رابطهاي تجانسي با هم وحدت مييابند. تمام اين قبيل ثنويتها و فرديتها
صرفاً از واقعيتي نسبي” برخوردارند چرا که دائماً در حال تغيير و به تبع آن ناپايدارند.
در اين رابطه در ييچينگ چنين ميخوانيم: عدم تغيير زمينهاي است که تغيير براساس آن ميتواند واقع شود.
چرا که به ازاي هر تغييري بايد نقطه ثابتي وجود داشته باشد که بتوان تغيير را با آن سنجيد.
در فلسفه کتاب تقديرات
هيچ چيز مطلقاً ساکن تلقي نميشود سکون صرفاً واسطهاي بين دو حرکت يا بعبارتي جنبش بالقوه است.
دوگانگي محصول مايا است(توهمي که معلول ترجيحات و تعصبات ذهني است).
ذهن تقسيم بلنديها را ميبيند اما از تشخيص وحدت عاجز است.
اين سرنوشت انسان است که برهمن را بشناسد و از خويش تحتاني(فرديت) به خويش برتر
(الوهيت يا آتما) استحاله يابد. هنگامي که آتما را بعنوان جوهره وجودي انسان
به رسميت بشناسيم ميتوانيم از پرده مايا عبور کرده و در عين کثرت وحدت را تجربه کنيم.
در اين حالت آتما با پراماتما يا بعبارتي روح انسان با روح کل وحدت يافته و به شناخت يوگا(وحدت) ميرسد.
هاتايوگا سيستمي براي آماده سازي و تزکيه جسمي انسان است
و با آن ميتوان جسم را به مرکب بهتري تبديل کرد تا آدمي به شناخت برهمن نايل شود.
تشابهات ظاهري موجود بين هاتايوگا و تاييچيچوان چشمگير هستند.
در واقع تاييچيچوان را گاهي يوگاي چيني نيز ميخوانند. هر دو سيستم بر انرژي تنفس
(به ترتيب موسوم به”پرانا” يا”چي”) تاکيد دارند. هر دو سيستم مشتمل بر تمرينات جسمي هستند
که در آنها تمرکز شديد بر حرکات حساب شده بدن و ريلکس شدن و تنفس هماهنگ ضروري است.
در واقع يکي از تمرينات يوگا که”سلام بر خورشيد” نام دارد مثل حرکات تاييچيچوان
اجرا ميشود يعني متشکل است از گروهي از حرکات(آساناها) که بطور يکنواخت و پشت
سر هم اجرا ميشوند. اما در اجراي بيشتر آساناهاي يوگا تفاوت قابل توجهي با تاييچي وجود دارد.
هاتايوگا
حرکات ايستايي زيادي دارد و بين هر دو حرکت فاصله کوتاهي براي استراحت وجود دارد.
اين استراحتها ضروري هستند چون بدن بخاطر حفظ يک حالت ثابت متحمل فشار ميشود.
حرکات تاييچيچوان مستمر هستند و بدن نيازي به استراحت ندارد چرا که حرکات بدني جريان دارن
د و بسرعت تغيير ميکند و بدن خسته نميشود. هاتايوگا تمرينات تنفسي دارد که جدا از حرکات
جسمي انجام ميشوند اما در تاييچي چنين نيست.
در تاييچي انرژي از هفت چاکرا(گردونههاي چرخان انرژي) در مسير ستونفقرات به بالا ميرود
تا سرانجام به چاکراي تاج(ساگاسرارا) ميرسد که در فرق سر قرار دارد. در تاييچي هدف متمرکز کردن
و ذخيره انرژي در تانتين است(که در حدود پنج سانتيمتر زير ناف قرار دارد). در سيستم بر چاکراهاي
متفاوتي تاکيد دارند در يوگا گفته ميشود که اين دو چاکرا ارتباطي تنگاتنگ با هم دارند و تمرکز
بر سواد هيستانا(تانتين) ميتواند اين ارتباط را فعال کرده و انرژي را مستقيماً به چاکراي تاج برساند.
با تسلط بر هر يک از اين سيستمها
انسان به قدرتهاي مافوق طبيعي دست مييابد چنين فردي در يوگا سيدهي و در فرهنگ چيني استاد
کونگ خوانده ميشود. هر دو سيستم بر انرژي تنفس تمرکز ريلکس شدن و اراده تاکيد دارند.
هر دو در نهايت چنين تعليم ميدهند که براي رسيدن به غايت کال تسليم(وو وي Wu Wei) ضروري است.
شاخه اي از يوگا که بر تسليم تاکيد دارد بهاکتييوگا خوانده ميشود.
بهاکتييوگا طريق عشق ايمان و تسليم است. تسليم درهر يک از اين دو سيستم مستلزم ايمان داشتن
به چيزي ارزشمند يا قدرتي خيرخواه است که نقش حامي و پشتيبان دارد. ايمان مستلزم تجربه است.
انسان براي بدست آوردن تجربه بايد با روش خاصي زندگي کند. بنابراين زندگي کنيد و حقيقت را بيابيد!