حرف زدن هاي تاثير گذار
حرف زدن هاي تاثير گذار
فهرست مطالب مقاله
کلمات ميتوانند ذهن فرزندانتان را تغيير دهند. ياد بگيريد بهترين کلمات را استفاده کنيد.
پدر يا مادر بودن يکي از سختترين و در عينحال معنادارترين کارهاست.
حرف زدن هاي تاثير گذار
در صحبت با فرزندتان اشتباه نکنيد!
متاسفانه، تصورات متداول در مورد طريقه بزرگ کردن بچههايي مسئوليتپذير ممکن است
منجر به ارتباط نادرست و بيتاثير شود.
بعضي والدين از روشهاي اجازه دادن استفاده ميکنند که زبان مستقل و حس تاثيرگذاري را از او ميگيرد.
بعضي والدين هم بيش از اندازه در اجازه دادنها آسان ميگيرند تاجايي که کودک محدوديت و کنترل فردي را ياد نميگيرد.
تحقيقات نشان ميدهد که هر دوي اين روشها در توانايي کودک براي تعديل احساسات خود
و ايجاد روابط سالم در بزرگسالي اخلال ايجاد ميکند.
بهترين روش تربيتي روشي عادلانه و محترمانه است که هدف آن به جاي تسليم کودک، يادگيري او باشد.
شنيدن و احترام گذاشتن به احساسات کودک، دادن حق انتخاب به او و ايجاد محدوديتهاي
مشخص و عادلانه درمورد رفتارهاي غيرقابلقبول، تعادلي سالم ايجاد ميکند.
در اين مقاله به شما آموزش ميدهيم چطور از روشهاي بياثر و بينتيجه براي ارتباط با فرزندانتان اجتناب کنيد.
1. زياد حرف زدن
وقتي والدين بيش از اندازه به حرف زدن ادامه دهند، بچهها ديگر گوش نميکنند.
محققان نشان دادهاند که مغز انسان فقط ميتواند در يک زمان چهار تکه اطلاعات يا ايده خاص در حافظه کوتاهمدت خود نگه دارد.
اين ميزان برابر با 30 ثانيه يا دو جمله ميباشد.
نمونه بياثر: «نميدونم اين ترم براي کلاس واليبال و بالهات چه بايد بکنيم.
مطمئناً نميتوني هر دوي آنها را بروي چون کلاس واليبالت شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت 4 است
که بعد براي آماده شدن براي کلاس باله وقت کافي نداري مگر اينکه وسايل آن کلاس را هم
از قبل جمع کني و با خودت ببري و اين يعني لباسهايت بايد جمعه شسته شوند….»
ايدههاي مختلف زيادي در اين پيام وجود دارد که باعث گيج شدن کودک ميشود و
اين باعث ميشود ديگر به حرفهاي شما گوش ندهد.
همچنين، لحن کلي اين پيام منفي و مضطربانه است که باعث ميشود کودک با استرس و ترديد واکنش دهد.
لازم نيست همه اين اطلاعات يکدفعه به کودک داده شود. درعوض آن را به قسمتهاي مختلف تقسيم کنيد تا قابلهضمتر باشد.
قبل از اينکه موانع را عنوان کنيد، اجازه دهيد اول کودک اولويتهاي خود را مطرح کند.
نمونه موثر: «اگر بخواهي اين ترم، هم در کلاس واليبال هم باله شرکت کني، مجبور ميشوي
که بلافاصله از يکي سر آن يکي بروي. بخاطر همين بهتر است بنشينيم و در اين مورد تصميم بگيريم.»
در اين نمونه، مکالمه را به دو جمله محدود کردهايد و اين باعث ميشود درک آن براي کودک آسانتر باشد.
درضمن هدف کلي را هم مطرح ميکنيد و در مرحله بعد تقاضا را مطرح ميکنيد (که بنشينيد و درمورد موضوع حرف بزنيد).
و آخر اينکه ميل خود به همکاري و در نظر داشتن نيازهاي فرزندتان را نشان ميدهيد.
صحبت با فرزند,بهترين روش تربيتي
2. غر زدن و هشدار دادن زياد
اکثر والدين با عجلههاي اول صبح براي آماده کردن همه سر موقع، با ناهارها، لباسهاي ورزش،
تکاليف امضاشده و از اين قبيل آشنايي دارند.
بچهاي که به نظر ميرسد حواسپرت است و نميتواند سر وقت حاضر شود ميتواند
يکي از سختترين چالشها براي والدين پرمشغله باشد.
خيلي از والدين احساس ميکنند کنترل از دستشان خارج شده و نااميدانه ميخواهند
با غر زدن و انتقاد کردن موقعيت را کنترل کنند.
مشکلي که غر زدن دارد اين است که با آن کار به بچهها ياد ميدهيد که ناديدهتان بگيرند
زيرا ميدانند که بارهاي ديگر آن مسئله را يادآوري خواهيد کرد.
بااينکه بچههاي کوچکتر نياز به راهنمايي و کمک بيشتر دارند،
والدين بايد با بزرگتر شدن بچهها به آنها آزادي و مسئوليت بيشتري بدهند.
نمونه بياثر: «يک ساعت زودتر از خواب بيدارت ميکنم چون هيچوقت سروقت حاضر نميشوي.
بايد همين الان لباسهايت را بپوشي. تکاليفت را آماده کردهاي که امضا کنم؟»
10 دقيقه بعد
«بهت گفتم آماده شو و هنوز داري وقت تلف ميکني؟
اگه تونستي کاري کني که همهمان ديرمان شود؟ »
10 دقيقه بعد
«تکاليفت کجاست؟ گفتم که بيار امضاشون کنم، هنوز لباس پوشيدنت را تموم نکردي؟
ديرمان ميشود.»
و باز همينطور تکرار…
مادر اين کودک مسئوليت زيادي را گردن ميگيرد و غيرمستقيم با کودکي صحبت ميکند که براي کنترل موقعيت به او اعتماد ندارد.
اين طريقه برخورد ميتواند شديداً منجر به بياعتمادبهنفس و وابسته شدن کودک ميشود.
لحن او نيز بسيار منفي و پرخاشگرايانه است که موجب خشم و مقاومت کودک خواهد شد.
نمونه موثر: «تا 45 دقيقه ديگر از خانه خارج ميشويم.
اگر همه چيزهايي که لازم داري را آماده نکرده باشي، خودت بايد براي معلمهايت توضيح دهي.»
اين دستورات کوتاه است و انتظار مشخصي را با عاقبت انجام ندادن آن براي کودک مطرح ميکند.
با اين روش به کودک اجازه داده ميشود عواقب طبيعي رفتارهاي خود را درک کند.
3. استفاده از تقصير و خجالت براي همراه ساختن کودک
يکي از بزرگترين درسهايي که بعنوان والدين ياد ميگيريم اين است که بچههاي کوچک
به طور طبيعي براي نيازهاي شما همدلي و ملاحظه ندارند.
آنها به مرور با بزرگتر شدن احساس همدلي پيدا ميکنند.
به همين دليل است که انتظار اينکه آنها خودشان را جاي شما بگذارند و همه چيز را از ديد شما نگاه کنند منطقي نيست.
اينکه نميتوانند اين کار را بکنند به اين معني نيست که بچه بدي هستند.
فقط بچه هستند و روي لذتهاي لحظهاي و آزمايش کردن محدوديتهايشان براي اينکه ياد بگيرند
چه چيز قابلقبول است تمرکز دارند.
اکثر والدين آدمهاي پرمشغلهاي هستند که چندين کار را در يک زمان انجام ميدهند
و گاهي فراموش ميکنند که از خود مراقبت کنند.
اين وقتي به نظرشان برسد که بچهها با آنها همکاري نميکنند موجب خشمشان ميشود.
خيلي مهم است که قبل از اينکه اين احساسات به بيرون نفوذ کند و ارتباط شما با فرزندتان را خراب کند،
زماني را براي ارتباط برقرار کردن با احساساتتان و آرام شدن بااستفاده از روشهاي تنفس عميق و حرف زدن با خود اختصاص دهيد.
نمونه بياثر: «چندين بار ازت خواستم که اسباببازيهايت را مرتب کني،
ببين باز هم دور تا دور اتاق پر از اسباببازيهاي توست. اصلاً نميخواهي يکم توجه کني؟
نميبيني تمام روز سرپا بودهام؟ چرا اينقدر خودخواهي؟»
اين مادر انرژي منفي زيادي ايجاد ميکند.
بااينکه همه ما ميتوانيم خستگي او را درک کنيم اما ارتباط او با فرزندش مقصرکننده و غيرمحترمانه است.
«خودخواه» خواندن کودک شديداً مخرب است.
بچهها اين برچسبهاي منفي را به درونشان ميريزند و کمکم فکر ميکنند که به اندازه کافي خوب نيستند.
تحقير کردن و مقصر کردن کودک مغز او را منفي خواهد کرد.
بايد به رفتار برچسب غيرقابلقبول بزنيد اما باز فرزندتان را دوستداشتني بخوانيد.
نمونه موثر: «ميبينم که اسباببازيها هنوز از روي زمين جمع نشدهاند.
اين منو ناراحت ميکنه. خيلي برام مهمه که خانه مرتب باشه که همه بتونيم راحت باشيم.»
اين مادر بدون عصبانيت يا مقصر جلوه دادن، احساسات و نيازهاي خود را مستقيم مطرح کند
و عاقبت بد سختي را هم براي رفتار فرزندش عنوان نميکند و به او توضيح ميدهد که فردا دوباره امتحان کرده و موفق شود.
او هيچ انگيزه منفي را به کودک نميچسباند يا به طريقي منفي به شخصيت او برچسب نميزند.