شما روز من را زيبا ساختيد!

فهرست مطالب مقاله

ژينا ادامه داد، “مثلا، در شرکت GEICO سيستم خاصي پياده مي‌شد. در اين سيستم اگر براي کسي کار خوبي انجام مي‌داديد (مثلا در غياب يا تاخير او به تلفنش جواب مي‌داديد تا گزارشش کامل شود)، او يک کارت آبي رنگ کوچک به شما مي‌داد که روي آن توسط شرکت چاپ شده بود، *تشکر، شما روز من را زيبا ساختيد!*” بعد کار خوبي که شما برايش انجام داديد را روي آن مي‌نوشت.

“کار خوبي بود، چون باعث مي‌شد ما درک کنيم مردم واقعا از ما بابت کارهاي کوچکي که برايشان انجام مي‌دهيم قدرداني مي‌کنند. مثلا اگر يکي از همکاران عجله دارد، به او اجازه دهيد جلوتر از شما در صف رستوران قرار بگيرد يا به او يک رمان از نويسنده‌اي که مي‌دانيد دوست دارد را قرض دهيد.” …

شما روز من را زيبا ساختيد!

“به هر حال، در انتهاي روز بايد اين کارت را در جعبه‌اي به نام *شما روز من را زيبا ساختيد* مي‌انداختيم که قبلا از نظر من يک کار بيهوده و وقت تلف کردن بود.”

“ولي پاملا بعدها به من گفت که اين کارت‌ها اهميت زيادي براي شرکت داشتند. بخش پرسنل هر هفته اين جعبه را خالي مي‌کرد و کارت‌ها را در سوابق شغلي کارمندان قرار مي‌داد.” سپس ژينا با افتخار اضافه کرد، دوست راهنما و مشاورش به او گفت که در سوابق خود 120 تا از اين کارت‌ها را دارد.

سپس ژينا ادامه داد، “ليل، در مورد پريسيلا سوال کردي؟ خوب، بعد از اينکه او شرکت را ترک نمود، پاملا سوابق و فايل هايش را خالي کرد و محرمانه به من گفت که پريسيلا حتي يک کارت هم ندارد. احتمالا به همين خاطر بود که او هرگز در آن شرکت ترقي نکرد.”