اثرات موسیقی بر درد و اضطراب
اثرات موسیقی بر درد و اضطراب
فهرست مطالب مقاله
در سال 1983 نظریهای ارائه شد مبنی بر این كه عدم تمركز حواس بر روی درد میتواند درد را كاهش دهد
و بعدها برای انجام این كار از موسیقی استفاده شد.
هر چند كه موسیقی درمانی علم جدیدی است ولی تأثیر موسیقی بر روح و جسم انسان قرنها پیش شناخته شده است.
گسترش روز افزون بیماریهای تمدن كه عمدة آنها جنبه سایكولوژیك دارند
سبب ظهور روشهای درمانی نوینی شده است كه شاید ساختار آنها بكلی با درمان داروئی متفاوت باشد.
از این روشها میتوان به موسیقی درمانی، یوگا درمانی، نیرو درمانی، هیپنوتیزم و … اشاره كرد،
به طور كلی در علم پزشكی به این روشها Alternative Medicine یا طب حاشیه گفته میشود
و پیشینه استفاده از موسیقی درمانی به حدود 2500 سال قبل بر میگردد.
یكی از آلات موسیقی كه در این پروسه استفاده میشود آلت چنگ است.
موسیقی چنگ در شنونده ایجاد آرامشی فراگیر میكند كه باعث كاهش درد، كاهش فشارخون و … میشود.
بطور كلی موسیقی دارای یك نوع كیفیت آرام بخش و دینامیكی بالا میباشد
كه هم در اشخاصی كه بیماری سوماتیك دارند در تسكین درد مؤثر است
و هم در بیماران روانی در تسریع و بهبود روند درمان مفید است.
موسیقی نه تنها در افراد بزرگسال بلكه در بچه ها و حتی در جنین هم اثرگذار است.
ابتكاری كه در این زمینه صورت گرفته است شامل بررسی عكس العملهای جنین
در هنگام شنیدن آوای آهنگین از قبیل صدای آواز خواندن مادر و … میباشد.
با استفاده از تكنیكهای فیلمبرداری جنین در داخل رحم دیده شده است
كه در هنگام صحبت كردن یا آواز خواندن مادر یكسری حركات خاص در جنین اتفاق میافتد
كه مبین این واقعیت است كه جنین به آن محرك صوتی پاسخ میدهد.
اگرچه این مطالعه به بررسی اثرات موسیقی در درد و اضطراب میپردازد،
اما جا دارد كه به اثر موسیقی در بهبودی بسیاری از بیماریهای آناتومیكی
حركتی از قبیل اختلالات عضلانی اندامها و نارسائیهای مغزی مثل آفازی هم اشاره كرد.
فرد با شنیدن ریتم موسیقی، سعی میكند حركات بدن خود را با آن هماهنگ نماید و این هماهنگی حاصل نمیشود
مگر اینكه مراكز عصبی حركتی مثل هسته های قاعدهای ـ
مخچه و نرونهای حركتی نخاع با همدیگر تطابق و هماهنگی عملكرد داشته باشند
كه خود این امر در درمان بیماران مبتلا به اختلالات حركتی مفید است.
در پژوهشی كه در كالج پزشكی yale آمریكا انجام شد بیماران بالغی كه تحت بیهوشی و عمل جراحی قرار میگرفتند بررسی شدند.
48 نفر از این افراد در گروه مداخله قرار گرفتند و به مدت 30دقیقه موزیكی را كه خودشان انتخاب كرده بودند گوش دادند.
گروه دوم شامل 45 نفر بودند كه به موزیك گوش ندادند و فرآیندهای روتین بخش برای آنها انجام شد.
قبل و بعد از مداخله میزان اضطراب آنها توسط آزمون (State- trait Anexity Inventory)
و نیز بخش فیزیولوژیك اضطراب از طریق سنجش HR (ضربان قلب) BP(فشارخون) و كورتیزول، اپینفرین و نوراپینفرین سرم اندازهگیری شد.
در گروه تحت موزیك درمانی سطح اضطراب به طور قابل ملاحظهای كمتر از گروه كنترل بود
(001/0P=) اضطراب در گروه مداخله بعد از موزیك در مقایسه با قبل از موزیك 16% كاهش یافته بود
ولی از نظر شاخصهای خونی ارتباط معنیداری یافت نشد.
در مطالعه دیگری اثرات موزیك بر اضطراب را در بیمارانی كه در انتظار كاتتریزاسیون قلبی بودند مورد بررسی قرار دادند.
این مطالعه شبه experimental طراحی گردید.
كه در آن یك Pretest و یك Post test از 101 نفر انجام شد كه 63 نفر از آنها مرد و 38 نفر زن بودند.
این افراد در دو گروه مداخله و كنترل قرار گرفتند و گروه مداخله به مدت20 دقیقه به موزیك گوش دادند:
در گروه مداخله كاهش اضطراب به صورت معنیداری (003/0P=) مشاهده شد
و در مقایسه با گروه كنترل نیز با (004/0P=) ارتباط معنیداری بین موسیقی و كاهش اضطراب یافت شد.
HR و BP در گروه مداخله كاهش یافته بود (در صورتی كه در گروه كنترل هر دوی آنها افزایش داشتند)
مطالعات دیگری نیز در زمینه كاهش اضطراب ناشی از موسیقی در بیماریها و شرایط مختلف انجام شده است
كه باز همگی تأییدكننده تأثیر بسزای موسیقی بر كاهش اضطراب هستند.
در یك مطالعه كه در آمریكا انجام شد اثرات موزیك بركاهش اضطراب در20 بیمار كه منتظر انجام بیوپسی پستان بودند بررسی گردید.
این افراد به صورت یك در میان در گروه مداخله یا كنترل قرار گرفتند و هر فرد در گروه مداخله در اتاق انتظار اتاق عمل َ
20 دقیقه موزیك گوش داد. و گروه كنترل نیز به صورت روتین به اتاق عمل فرستاده شدند.
در نتیجه این مداخله RR و HR و فشارخون بعد از مداخله در گروه مداخله كاهش عمدهای نسبت به گروه كنترل داشتند.
شبیه چنین مطالعهای نیز در مردانی كه منتظر رزكشن اورترال پروستات بودند انجام شد كه نتایج جالبی در پی داشت.
موزیك درمانی همچنین بر كاهش اضطراب و درد ناشی از زایمان در زنان بسیار مؤثر بوده است
و در تحقیقات انجام شده این مسأله به اثبات رسیده است.
تأثیر موزیك درمانی بر افرادی كه ناتوانی یادگیری دارند نیز جالب بوده است.
در پژوهشی كه در دانشكده پرستاری دانشگاههای انگلیس انجام شد موزیك درمانی در بیمارانی كه ناتوانی یادگیری داشتند
باعث كاهش رفتارهای آسیب به خود و نیز پرخاشگری شد
و همچنین باعث افزایش ارتباط اجتماعی آنها و نیز بهبود نسبی در وضعیت سایكولوژیك آنان گردید.
در بررسی تحقیقات انجام شده، موزیك درمانی بر مشكلات رفتاری نیز تأثیر داشته است.
در مطالعه دیگری نیز كه در اوهایوی آمریكا انجام شد محققان دریافتند كه موسیقی میتواند
در كودكان ناآرام باعث بهترشدن رفتار اجتماعی، پاسخهای احساسی و تواناییهای گفتاری شود.
اثرات موسیقی بر درد:
طبق تحقیقات انجام شده موسیقی میتواند درد را كاهش دهد.
در یك مطالعه، خانمی 56 ساله مبتلا به MS و درد شدید به صورت داوطلبانه تحت موزیك درمانی قرار گرفت.
در این موزیك كلماتی كه بیمار را تشویق به بهبودی و داشتن اعتقاد به بهبودی میكرد گنجانده شد
و بیمار در حالت استراحت 30 دقیقه به آن گوش میكرد.
بیمار بعد از شنیدن موسیقی اظهار میداشت كه خواب راحتی داشته و دردش كمتر شده است.
اثرات موسیقی درمانی در كودكان مبتلا به سرطان نیز در بخش روانشناسی بیمارستان كودكان
دانشگاه تورنتو كانادا مورد پژوهش قرار گرفت آنها از این پژوهش نتیجه گرفتند
كه موسیقی درمانی موجب بهتر شدن احساسات كودكان و بهبود فعالیتهای روز مره آنان میشود.
این تأثیر در كودكان پیش دبستانی و بالغین وجود داشت اما در كودكان سنین مدرسه این تأثیر مشاهده نشد.
محققان پیشنهاد كردند كه مطالعات كاملتری به صورت RCT انجام شود.
در بخش انكولوژی بیمارستان مشترك چین و ژاپن نیز پژوهشی درمورد تأثیر موسیقی درمانی در درمان بیماران مبتلا به تومور انجام شد.
در این مطالعه 162 بیمار مبتلا به تومور مورد بررسی قرار گرفتند
كه سنجش و ارزیابی آنان براساس Self Rating Depression Scale (SDS) ، (SAS) Self Rating Anxiety Scale
و سنجش ایمونوهیستوشیمیایی لنفوسیتهای T و فعالیت NKC ضد تومور انجام گرفت.
در میان این بیماران 46 نفر تحت موسیقی درمانی قرار نگرفتند و بعنوان گروه كنترل در نظر گرفته شدند.
در نتیجه این مداخله میزان SDS, SAS در گروه درمان شده، بعد از درمان واضحاً از گروه كنترل كمتر بود. (01/0P< و 05/0P<).
در ایران نیز تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است
كه یك نمونة آن به بررسی تأثیر موسیقی بر میزان دردهای مزمن بیماران مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان میپردازد،
در این مقاله 40 بیمار مبتلا به سرطان در سنین 70-18 سال قرار داشتند كه به دو گروه الف و ب تقسیم شدند.
روند كار این بود كه میزان درد در سه روز اول صبح و عصر تعیین گردید
و در سه روز دوم موسیقی برای گروه الف و در سه روز سوم موسیقی برای گروه ب پخش گردید،
آنگاه طی سه روز چهارم میزان درد تعیین گردیده و با میزان درد قبل از ارائه موسیقی مقایسه گردید.
یافتهها با آزمون تی و ویلكاكسون بررسی شدند، نتایج دال بر این بود
كه میزان درد و تعداد مسكن قبل و بعد از پخش موسیقی اختلاف معنیداری دارد. (645/1Z= و 021/2T=).
موسیقی درمانی پروسهای است كه نحوة عملكرد آن در تخفیف درد و اضطراب محل بحث و مطالعه است.
اگرچه توجیهاتی منطقی در این خصوص وجود دارد ولی تا بحال دلیلی قطعی برای آن ارائه نشد ه است.
اما آنچه مسلم است این است كه موسیقی تأثیری مثبت در كاهش درد و اضطراب دارد
كه طبق تحقیقات انجام شده این اثر مثبت هم در بیماریهای سو ماتیك و هم سایكولوژیك مشاهده میشود.
اینكه چه ملودیهایی با چه ریتم و آهنگ خاصی استفاده شود امری سلیقهای است
و تاكنون در تمام مطالعات استاندارد مشخصی را بكار نگرفتهاند، اما عمدتاً از موسیقیهای بیكلام استفاده شده است.
نكته جالبی كه طی برخی مطالعات مشخص شده این است كه موسیقی درمانی فعال (Active music therapy) یعنی اینكه خود فرد با یك آلت موسیقی آهنگی هر چند غیر اصولی و غیر حرفهای بزند،
از دریافت غیرفعال موسیقی بصورت شنیداری اثر بهتری دارد همانطور كه اشاره شد.
یكی از آلاتی كه تقریباً در بسیاری از مطالعات استفاده شده آلت چنگ میباشد،
كه تاكنون هیچ توجیه علمی خاصی برای این استفاده مطرح نشده است
و منحصراً از طریق مشاهدات تجربی این نتیجه حاصل شده است.
تئوری هائی كه در مورد فیزیولوژی اثر موسیقی مطرح است شامل موارد زیر میباشد:
– برخی روانپزشكان معتقدند كه گوش دادن به موزیك باعث ترشح اندورفینها در بدن میشود
كه این مولكولها باعث تسكین درد میشوند. همچنین موزیك با انرژیزائی در بدن از طریق تأثیر
بر نرونهای مغزی میتواند بر تعداد تنفس و ضربان قلب كه خود نمودی فیزیولوژیك از آرامش یا استرس هستند اثر بگذارد.
– در سال 1983 ، دو محقق به نامهای Melzain و Wall در تئوری خود اعلام كردند
كه احساس درد و پردازش آن یك روند پیچیده از ارسال و پردازش سیگنالهایی است
كه در طی یكسری نرون خاص به مغز میرسند. آنها این مسیر را تحت عنوان دروازه درد نامیدند،
حال اگر این دروازه باز باشد، یك محرك دردآور میتواند باعث ایجاد احساس درد شود،
اما یكسری مكانیسمها وجود دارند كه با این مسیر پردازش تداخل پیدا میكنند
و در اصطلاح دروازه درد را به صورت كامل یا ناقص میبندند و موسیقی هم با این مكانیسم باعث ساپرشن درد میشود.
-موسیقی در طرف چپ مغز یعنی همانجایی كه محل پردازش زبان است، درك میشود.
موزیك با اثر بر روی سیستم لیمبیك باعث تنظیم و اداره احساسات فردی میشود
و به علاوه بعضی از مسائل فیزیولوژیك غیرارادی از قبیل یأس، احساس درد، فشارخون، را هم تنظیم میكند.
این تئوری كه به نظر قانع كننده تر است براساس Centry Fugal Control استوار است
یعنی تمركزی كه از CNS به یك امر خاص میشود سبب مهار اطلاعات رسیده
از محركهای دیگر و تشدید ایمپالسهای آن محرك مورد توجه میگردد.
افرادی كه درد دارند اگر بر روی درد خود تمركز كنند، گذر زمان را كمتر احساس میكنند
و به نظر آنها زمان ایستاده است كه این امر در تشدید درد آنها فوق العاده مؤثر است.
موسیقی با جلب كردن حواس فرد به خود،
و خود فرد نیز با تمركز ارادی و عمدی روی موسیقی میتواند با توجه به مكانیسم ذكر شده سبب كاهش درد شود.