رمز زندگي
رمز زندگي
فهرست مطالب مقاله
آهان، رمز زندگي و چگونه خوش بيني يک نفر را نجات داد؟
يکي از لذت بخشترين ويژگيهاي تکنيک “ايجاد شبکه دوستان” آن است که بعضي اوقات يک رابطه شغلي
يا حرفهاي تبديل به يک دوستي واقعي ميشود. البته بعدها به ويژگيهاي شگفت انگيزتر اين تکنيک نيز خواهيم پرداخت.
و هر جا دوستي واقعي وجود داشته باشد، اعتماد وجود دارد. اين اعتماد به شما اجازه ميدهد که مرزها را کنار بگذاريد
و اسرار خود که به ديگران فاش نميسازيد را به دوستتان بگوييد و به عبارتي او را محرم راز خود بدانيد.
افتخار ميکنم که بگويم يکي از اين دوستانم، يک متخصص قلب در نيويورک، عضو دو بيمارستان
مهم و همچنين استاد يکي از بهترين دانشکدههاي پزشکي است.
اين خانم سخنرانيهاي زيادي انجام ميدهد و مشاور قلب چند نشريه مهم است.
به عبارت ديگر، کارولين (نامش را تغيير دادم)، از اعتبار بسيار بالايي برخوردار است.
اما کارولين سر ميز شام چيزي به من گفت که هرگز به هيچ گزارشگر يا حتي متخصص قلب همکار خود
نميتوانست بگوييد. او به اين موضوع، اعتقاد راسخ داشت…
اين پزشک هيچ راهي براي اثبات آن نداشت، ولي ميگفت، “اگر بيماري از صميم قلب اعتقاد داشته باشد
که زنده خواهد ماند (منظورم اين است که از ته قلب اعتقاد داشته باشد نه اينکه سعي کند خود را به
بهتر شدن حال خود متقاعد سازد)، شانس زنده ماندنش به طور اعجاب انگيزي افزايش خواهد يافت و به حدي ميرسد
که او سرانجام زنده خواهد ماند.” اينجا بود که صدايش ضعيفتر شد و چشمانش پر از اشک شدند.
او سرش را جلو آورد و در مورد يکي از بيمارانش حرف زد که سه بار دچار حمله قلبي شده بود.
اين بيمار به خاطر بيماري حاد شريان اکليلي خود تحت درمان بود.
کارولين گفت، “وقتي که او را در داخل سالن بيمارستان به سمت اتاق جراحي ميبردند تا قلبش را بشکافند،
خانواده اش فکر ميکردند که ديگر او را نخواهند ديد. من هم مثل آنها تصور نميکردم اين بيمار زنده بماند.”
“نزديکش رفتم تا او را ببينم. دستانش را در دستانم گرفتم و لبخند ملايمي به او زدم.
با صدايي ضعيف گفت، *زنده نخواهم ماند، درسته دکتر؟* اين مرد کاملا به من اطمينان داشت.
شش سال بود که او را درمان ميکردم و ميدانست که هميشه با او رک هستم.
زماني که او به سيگار کشيدن ادامه ميداد، بارها سرش فرياد زدم که با کشيدن هر نخ سيگار ساخت تابوت
خود را بيش از پيش کامل ميکني. يک بار در اتاق انتظار مطبم، جلوي بيماران ديگر سيگاري را از دهانش بيرون
کشيدم و به او گفتم اگر باز هم سيگار بکشد، ديگر مريض من نخواهد بود. همچنين به او گفتم که اگر ميخواهد
خود کشي کند، سراغ کس ديگري برود!”
“به هر حال او به هر چيزي که ميگفتم، اعتقاد داشت.” کارولين به من گفت که کنار تختش ايستاده بودم و
به چشمانش نگاه ميکردم. نميدانستم به او چه بگويم. هرگز قبلا به او دروغ نگفته بودم.
ولي اين بار فرق ميکرد. کارولين ميدانست اگر آنچه واقعا فکر ميکرد را به بيمارش بگويد، خانواده اش
ديگر او را نخواهند ديد و همان شانس کم هم به ياس مبدل خواهد گشت.
بيمار دوباره از کارولين سوال کرد، “درسته دکتر؟ ها؟” کارولين يک زن به معناي واقعي و از صميم قلب مذهبي
بود و هرگز نميتوانست به اين راحتيها دروغ بگويد. مگر اينکه شرايط خاصي پيش ميآمد.
به هر حال به بيمارش به دروغ گفت، “اه، از چنگال اين بيماري نجات پيدا ميکني.
البته به شرط اينکه آن سيگارهايي که پشت پتويت پنهان کردهاي را به من دهي.
اگر مرد خوبي باشي، حتما حالت خوب خواهد شد.”
همين حرفها باعث شد که مرد بيمار به خوب شدن خود اعتقاد پيدا کند و سرانجام همانطور هم شد.
کارولين گفت، آن مرد که جرج نام داشت چند سال بعد مرد. ولي دوست جراحم خودش هم ميداند همين دروغ بزرگ باعث
شد بيمارش قدرت کافي براي مبارزه با بيماري و رهايي از چنگال آن را داشته باشد.
به هر حال خانواده اش چند سال بيشتر در کنارش زندگي کردند و از نعمت او بهره مند شدند.
اعتقادات کارولين به گونهاي است که به خودش اجازه نميدهد به اين راحتي اسم مبارک خدا را به زبان بياورد.
ولي وقتي به آسمان نگاه ميکند ميخندد و ميداند خدا او را به خاطر دروغ بزرگي که به جرج گفته است خواهد بخشيد.
حتي بعضي اوقات ممکن است خوش بين بودن مخصوصا زماني که مسئله مرگ و زندگي در ميان باشد، حياتي به حساب آيد.
چگونه می توانم در این دوره شرکت کنم ؟
این دوره به صورت حضوری می باشد و در موسسه تجسم خلاق به نشانی :
تهران ، میدان هفت تیر ، خیابان قائم مقام فراهانی پلاک ۳۹ ط اول
برگزار می شود.
در صورت هرگونه سوال می توانید با واحد پشتیبانی ما به صورت تلفنی و تلگرام ارتباط بگیرید.
واحد پشتیبانی و راه ارتباطی با مرکز تجسم خلاق
۰۲۱۸۸۳۰۲۵۲۳
۰۹۰۱۱۵۹۴۹۴۳
کانال تلگرام مجموعه تجسم خلاق
صفحه اینستاگرام مجموعه تجسم خلاق
این دوره توسط دکتر آرام به صورت حضوری برگزار می شود. علاقمندان برای شرکت در دوره با مرکز تجسم خلاق تماس بگیرند.