قانون جاذبه عشق
قانون جاذبه و عشق
معلمان روحانی بزرگ در طول تاریخ همیشه برای رفع این مشکل راه حل مشخصی را در اختیار ما قرار دادهاند
که علم و عقل نمیتواند آن را حل کند. رسوم و سنتهای مذهبی با توضیح درباره قدرتی به نام قدرت عشق
در واقع بیش از هر چیز دیگری درباره قدرت جاذبه به ما توضیح دادهاند.
قدرت عشق که معلمان روحانی درباره آن بسیار سخن گفتهاند حتی به نظر قویتر از قدرت قانون جذب میآید،
زیرا دارای برای در کنار هم نگه داشتن دو نفر در مدت زمان طولانی پتانسیل بالایی دارد.
هنگامی که قدرت ساده جذب از بین میرود، قدرت عشق برای حفظ رابطهای که بدون
وجود آن به انتها خواهد رسید و همچنان وجود خواهد داشت.
در علم، ممکن است اشیاء در ابتدا با این حقیقت ساده به سوي يكدیگر جذب شوند که متفاوت از هم بوده
و در عین حال دارای ویژگیهایی مشترکی با یکدیگر هستند که نوعی تعادل را به وجود میآورد.
با وجود این ممکن است در نهایت این اشیای یکسان جذب اشیای دیگر شوند و رابطهو پیوند اولیهای که
بین این دو شیء تشکیل شده بود از بین برود. قدرتي که اشیاء را به هم نزدیک میکند و کهکشانهای
عظیم را در کنار یکدیگر قرار ميدهد ممکن است شبیه آن قدرتی باشد که در روابط انسانی عشق مینامیم.
مفهوم عشق بسیار فراتر از مفهوم قدرت ساده جذب است، يعني چیزی که علم هرگز به آن دست پیدا نکرده است.
عشق نيروي محرکه جهان است.
نمیتوان بر بزرگی و شکوه این حقیقت بیش از اندازه تأکید کرد.
ما باید عشق را عمیقتر و مؤثرتر از آن چه نسبت به آن آگاهی داریم درک کنیم،
زیرا عشق ویژگی و عنصر اصلی و کلیدی همه زندگی انسان را تشکیل میدهد و در عین حال عشق
به این مسئله که چه ظاهر بیرونی میتواند وجود داشته باشد، بيتوجه است.
آلیس بیلی
عشق، توضیحي که علم در جهان امروز جستجو ميكند نيست.
با وجود این، خودداری از بررسی شناخت بزرگتر قانون جذب ممکن است به این دلیل باشد که علم
غالباً این سؤالات را بخشی از “ماده سیاه” میبیند. آن چه مورد نیاز است شناخت گستردهتری از
این حقیقت است که در کلیت مسائل خود را منعکس میکند. عشق چیزی نیست که بتوان آن را کنترل
یا طبیعت آن را دستکاری کرد. عشق در تفکر و دانش علمی انسان هیچگونه عملکرد مفیدی نداشته است.
عشق نوعی کاملاً متفاوت از انرژی است که توضیح آن ساده و راحت نیست و با وجود این
ما را به سمت شناخت بهتر و بزرگتری از تمامیت و وحدت در طبیعت سوق میدهد.
عقل فقط با موارد خاص سر و کار دارد، در حالی که عشق به موارد کلی میپردازد
این توانایی که غالباً به شهود نسبت داده میشود ظرفیت شناخت
فوری بدون توسل به فرآیند نشانه شناسی متوالی است.