دکتر آرام : روانشناس بالینی و سلامت عضو انجمن روانشناسان آمریکا ، مترجم مولف ، محقق علوم متافيزيك، فرا روانشناسي ، مغناطیس درمانی ، مخترع و مبتکر تکنیک های ویژه تجسم خلاق

نيروي هديه دادن

نيروي هديه دادن. دکتر آرام, تجسم خلاق, خلق آینده

نيروي هديه دادن


يا راهي خوب براي رهايي از خرت و پرت‌هايي که آنها را نمي‌خواهيد!



آيا شما يک سنجاب يا هزارپا هستيد؟ بعضي افراد مثل سنجاب‌ها هستند.

سنجاب هر چيزي که دستش مي‌آيد را ذخيره و نگهداري مي‌کند. به نظر مي‌رسد سرشت اين حيوانات به

گونه‌اي است که نمي‌توانند چيزي را دور بريزند.

(متاسفانه، من هم اينچنين هستم.) گروهي هم مثل هزارپا هستند.

هزارپا به طور مداوم پوست مي‌اندازد و به اين ترتيب خود را تغيير مي‌دهد

مثل تاريخ مصرفي که در بالاي کارتون شير درج مي‌شود، همه چيز در زندگي آنها يک مدت انقضاي سي روزه دارد.

(PMR من يعني فيل نيز اينچنين است.)

نيروي هديه دادن. دکتر آرام, تجسم خلاق, خلق آینده

نيروي هديه دادن

 

حالا تقريبا مثل يک مراسم تشريفاتي شده است. هر سه شنبه و پنجشنبه عصر، همراه يکديگر زباله‌ها را از

سه سري پله به داخل خيابان مي‌بريم تا مامور شهرداري آنها را جمع آوري کند.

بناچار چند ساعت بعد که به رختخواب مي‌روم، راحت خوابم نمي‌رود، چون به اين فکر مي‌کنم که باز هم اين

خرت و پرت‌هاي ارزشمند را بايد دور بيندازم يا در حسرت دور انداختن فلان چيز مي‌سوزم.

بعد آهسته روي پنجه‌هاي پاهايم راه مي‌روم و خودم را به در اتاق فيل مي‌رسانم تا از ريتم منظم نفسش مطمئن

شوم که در خواب عميقي است.

با اين حيله مثل دزدها در تاريکي شب خودم را به درب منزل مي‌رسانم تا خرت و پرت ارزشمندي که دور انداخته

بودم را نجات دهم…

 

يک بار با کلي تقلا يک صندلي راحتي بزرگ را به خيابان کشيديم. اين کار تقريبا يک ساعت طول کشيد.

مدت زيادي بعد از اينکه فيل از فرط خستگي به رختخواب رفت، من هنوز داشتم جاي مبلمان اتاقم را تغيير مي‌دادم.

وقتي جاي تختخواب، نيمکت و ميزها را چند بار تغيير دادم، ديدم يک جاي اتاق خالي است.

اين جاي خالي کاملا برازنده صندلي ارزشمندي بود که دور انداخته بوديم!

 

با شتاب خودم را به پنجره رساندم. واي، چه مي‌ديدم! صندلي هنوز آنجا بود و کسي آن را نبرده بود. همم.

حالا يک مشکل وجود داشت. آيا بايد فيل را بايد بيدار مي‌کردم و با کلي شرمندگي از او مي‌خواستم تا دوباره با

هزار زحمت صندلي را بالا بياوريم؟

نه، اگر اين کار را مي‌کردم، اصلا خوب نبود. به علاوه او هميشه من را بابت اين مزاحمت سرزنش مي‌کرد.

به جاي اين کار، از پله پايين رفتم و خودم را به خيابان رسيدم.

 

گدايي که اغلب از خيابان ما رد مي‌شد را پيدا کردم. به قول خودش، اسمش “ولگرد” بود.

حالا انگار چند سال دوست هم بوديم، چون به او نياز داشتم. يک جور معامله بود.

مخصوصا اگر با دوستانم در حال قدم زدن بودم و به سمتش مي‌رفتم و چيزي به عنوان پول آخر هفته

کف دستش مي‌گذاشتم، از فرط خوشحالي نمي‌دانست چه کار کند.

 

اين بار، انعام بهتري براي آقاي ولگرد داشتم. از او پرسيدم، آيا دوست دارم ده دلار بگيرد و در عوض يک چيز را

براي من حمل کند؟ تا اين را شنيد، لبخند شادي صورتش را فرا گرفت، ولي به محض اينکه به صندلي اشاره کردم،

لبخند از صورتش محو گرديد. از حالت وحشت زده او فهميدم که بايد قيمت را بالا ببرم.

به هر حال صندلي را از پله‌ها بالا آورديم. روز بعد وقتي فيل از کنار اتاقم گذشت، چشمش به

صندلي افتاد، ولي از روي احترام چيزي به من نگفت.

 

در آن زمان، مدتي بود که فيل به من پيشنهاد مي‌کرد از تکنيکي براي دور انداختن چيزهاي کم ارزش استفاده کنم.

خودش چندين سال از اين تکنيک استفاده کرده بود. خيلي ساده بود. کافي بود هر روز سه چيز را بيرون بيندازم.

روز اول اين چيزها را دور انداختم: يک لامپ کهنه، يک ضبط صوت که سه سال قرار بود آن را تعمير کنم و

يک گوشواره که لنگه آن را دو سال قبل گم کرده بودم.

 

روز دوم نيز نوبت دور انداختن اين چيزها بود: پارچه شکافته شده‌اي که مي‌دانستم هرگز با آن خياطي

نخواهم کرد، يک کتاب کامپيوتر قديمي در مورد نرم افزار ورد استار و سه لنگه دستکش مخصوص دست

چپ که لنگه ديگر آنها گم شده بود.

 

اين برنامه را به مدت يک هفته اجرا کردم و خوب جواب داد. کم کم از اينکه من نيز مثل هزارپا پوست

مي‌اندازم خوشحال مي‌شدم. فليسيا خدمتکار هواپيما بود که بعدها دوست دختر فيل شد.

او تصميم گرفته بود از جاهايي که به آنجا سفر کرده بود، هدايا و سوغاتي‌هاي فانتزي و خاصي برايم بياورد.

خودتان تصورش را کنيد که چقدر از اين کار وحشت داشتم. او برايم از آلاسکا يک جعبه سيگار که از عاج فيل ساخته شده

بود (من سيگار نمي‌کشم)، از هلند شکلات دراست (به کالري نيازي ندارم) و از برزيل يک ليوان قهوه

(ترجيح مي‌دهم با فنجان قهوه بنوشم) آورد.

 

حالا به خاطر همين لطف و محبت‌هاي فليسيا، يک جعبه پر از انواع زير سيگاري از سراسر جهان، بطري‌هاي کوچک شراب

مربوط به هواپيما، شامپوهاي جالب و انواع محلول‌هاي جالب هتل‌ها، سه مجسمه از برج ايفل مينياتوري

و يک مجسمه از برج کج پيزا دارم که همه آنها واقعا خرت و پرت هستند. هدفم اين است که با خوشحالي همه

اين چيزها را سه تا سه تا بيرون بيندازم.

 

ولي مسئله همينجا است. من فليسيا را به خاطر با فکر بودنش ستايش مي‌کردم. هداياي به ظاهر کوچک او محبت زياد او

را نشان مي‌دادند. اين نوع هدايا خيلي بهتر از کارت پستال‌هايي هستند که انگار فرستنده با جوهر بي رنگ روي آنها نوشته

است، “هاها، ببين من جايي هستم که تو نيستي.”

 

واقعا وقتي او با فيل قطع رابطه کرد، ناراحت شدم. فليسيا و هداياي فانتزي او باعث شدند ايده هديه دادن

به ذهن من برسد. اين رسم در مقايسه با جاهاي ديگر در فرهنگ ما به طور آشکاري کم رنگ‌تر است.

رسم هديه دادن بين هر دو طرفي که در کشورهاي اروپايي و آسيايي ديگر مي‌خواهند با هم رابطه بيزينس داشته باشند،

رواج دارد. هر کدام از کشورها قوانين ناگفته و نانوشته‌اي در ارتباط با زمان و نحوه هديه دادن دارند.

 

قبل از اينکه بخواهيد در خارج از کشور به کار بپردازيد، به اين نکات بخصوص و آداب و رسوم توجه کنيد.

آيا بايد هديه را در اول جلسه داد يا در آخر جلسه؟ آيا بايد اين کار را به طور خصوصي يا در حضور ديگران انجام داد؟

آيا هديه بايد بسته بندي و کادو شده باشد يا خير؟

آيا هنگام دريافت هديه بايد آن را باز کنيد يا بعد بايد اين کار را انجام دهيد؟ واقعا اين يک فهرست طويل از نکات مختلف است.

نکته مهم قيمت هديه نيست، بلکه مهم آن است که به طرف مقابل هديه مي‌دهيد.

 

نه تنها هنگام سفر، بلکه زماني که در منزل خود هستيد،

اين نوع هداياي کوچک را براي دادن به ديگران تهيه کنيد.

در واقع با اين کار نشان مي‌دهيد که براي شخص گيرنده احترام قايل هستيد.

ضمنان هنگام هديه دادن به ممنوعيت‌ها و محرمات مربوط به نقاط مختلف جهان توجه کنيد.

مطمئنا اگر به عرب‌ها شراب يا به آلماني‌ها گل داودي دهيد، پيام اصلي خود را منتقل نخواهيد کرد.

اگر به چيني‌ها ساعت يا به آمريکايي‌ها چاقو دهيد، انگار که به نوعي به آنها مي‌گوييد، “بمير!”

 

هداياي کوچک براي دوستان

همواره به دنبال تهيه هداياي کوچک و دادن آنها به همکاران و دوستان خود و

همچنين کساني که مي‌خواهم

با آنها روابط دوستي برقرار کنم، خواهم بود.

چگونه می توانم در این دوره شرکت کنم ؟

 این دوره به صورت حضوری می باشد و در موسسه تجسم خلاق به نشانی :

 تهران ، میدان هفت تیر ، خیابان قائم مقام فراهانی پلاک ۳۹ ط اول

 برگزار می شود.

در صورت هرگونه سوال می توانید با واحد پشتیبانی ما به صورت تلفنی و تلگرام ارتباط بگیرید. 

واحد پشتیبانی و راه ارتباطی با مرکز تجسم خلاق

۰۲۱۸۸۳۰۲۵۲۳

۰۹۰۱۱۵۹۴۹۴۳

 

کانال تلگرام مجموعه تجسم خلاق

 

صفحه اینستاگرام مجموعه تجسم خلاق

این دوره توسط دکتر آرام به صورت حضوری برگزار می شود. علاقمندان برای شرکت در دوره با مرکز تجسم خلاق تماس بگیرند.

 

مطالب مرتبط

طب سوزنی و تأثیرات شگفت انگیز آن بر بدن انسان

طب سوزنی (Acupuncture) در درمان بسیاری از بیماری ها مؤثر است این نکته را ...

مدیتیشن یک تکنیک ذهن بدن است

مدیتیشن یک تکنیک ذهن بدن است - که در آن شخص به آرامی توجه ...

راز ماندن در قلمرو شادی‌ با جریان انرژِی !

ماندن در قلمرو شادی‌ با جریان انرژی! خود را غرق در کاری که از ...

پیاده روی در جاده‌ای که به شادی می‌انجامد!

پیاده روی در جاده‌ای که به شادی می‌انجامد - مراقبه یا مدیتیشن‌، روشی است ...

چگونه مي‌توان شادتر و خوشبخت تر بود؟

چگونه مي‌توان شادتر و خوشبخت تر بود؟ افزايش قابل توجه هزينه زندگي باعث شده تا ...

چگونه می توانیم از تله پاتی برای برقراری ارتباط استفاده کنیم؟

چگونه می توانیم از تله پاتی برای برقراری ارتباط استفاده کنیم؟ در نوشته های قبلی ...

دیدگاهها

بدون دیدگاه

موقتا امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد

موقتا امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد