چرا بايد عشق بورزيم
چرا بايد عشق بورزيم
فهرست مطالب مقاله
چرا بايد عشق بورزيم، يا مثل الهه عشق پليانا هميشه شاد و خندان باشيم؟
زمان کودکي بسيار خندان بودم. وقتي کسي از خيابان رد ميشد به من ميگفت، “سلام، کوچولوي خوش خنده.”
وقتي بچه بودم مردم به من پليانا (الهه موسيقي که هميشه شاد و در حال لبخند بود) ميگفتند.
خوب، وقتي بزرگتر شدم، طبيعتا کمتر ميخنديدم. ولي مردم هنوز هم به من پليانا ميگفتند، چون باز
هم لبخند روي لبانم بود.
خوب علتش هم مشخص است. هر روز به موفقيتهاي بيشتري دست پيدا ميکردم و به همين خاطر
روز به روز شادتر ميشدم. خلاصه زندگي ام جذاب بوده است. از من بپرسيد چرا اين حرف را ميزنم تا به شما بگويم.
علتش آن است که به مشاغل و کارهاي جذاب مختلفي پرداخته ام. به عنوان مدل کار کردم (بعد از يک شغل تبليغاتي).
مدير گروه طنز در هواپيما شدم (که وظيفه آنها ارايه برنامههاي طنز براي مسافران بود تا آنها بخندند، چون همه
دوست دارند در ساعات سفر سرگرم باشند). بازيگر شرکت برودوي بودم و به من نقشي براي بازي داده شد.
همچنين خدمتکار شرکت هواپيمايي پان آم نيز بودم…
آيا واقعا اين کارها اين همه جذاب بودند؟ يک بار در دستشويي داشتم آب بد بوي مستراح را خالي ميکردم تا لنز چشم
يکي از مسافران را پيدا کنم. شخصي از من سوال کرد که دنبال چه چيزي هستم.
من هم پاسخ دادم، “به دنبال جذابيت در کارم هستم.” اينکه کارم واقعا جذاب بود يا نبود به کنار.
من مطمئن بودم که رفتار و حرکاتم همانقدر جذاب هستند که در ميهمانيها باعث جذب افراد به سويم ميشوند!
به هر حال هر چه سن ميگذرد، انسان بايد بيشتر رشد کند. من هم به هر حال توانستم مشاغل جذابم را به تلاشهاي
جديتري تبديل کنم. چند مدرک دانشگاهي ديگر به رزومه خود اضافه کردم و مشاور
در زمينه مهارتهاي ارتباطي، مربي شرکت، سخنران حرفهاي و نويسنده شدم. کسب
و کارم نيز سرشار از برکت شد. چهار کتاب نوشتم، دو سري نوار کاست به بازار دادم و عضو انجمن بهترين سخنرانان شدم.
خوب طبيعي بود با اين همه موفقيتها لبخند بزنم. کاري که به آن عشق ميورزيدم را انجام ميدادم
و از انجام کاري که انجام ميدادم، لذت ميبردم. هنوز هم مثل پليانا لبخند ميزدم.
البته منظورم از اين حرف آن نيست که ديگر دوستانم به من پليانا نميگفتند. بلکه ديگر آن همه دوست نداشتم، چون ديگر
مثل گذشته زمان زيادي براي دوست يابي و پرورش روابط دوستي صرف نميکردم. به هر حال اين کار ساعتها زمانم را
ميگرفت و ترجيح ميدادم اين زمان را براي نويسندگي يا آماده کردن مطالب سخنراني صرف کنم. براي کارم گواهينامه
داشتم. علاوه بر اين يک دوست واقعا خوب به نام فيل داشتم که در واقع PMR يا اصطلاحا هم اتاقي
مذکر افلاطوني (غير جنس یي) من بود. يک دوست پسر نيز به نام گئورگيو داشتم.
نه تنها زندگي شادي داشتم، بلکه صاحب امنيت نيز بودم. همه امورات زندگي ام منظم و رو به راه بود.
خانه، اتومبيل و سلامتي ام که در معرض خطر بودند را بيمه کرده بودم.
با اينحال، اگر خود ستايي نباشد، بهترين بيمه ذهن خودم بود. با بهره مندي از آموزش هايم در زمينه مهارتهاي ارتباطي،
داراي اطمينان به نفس بودم و برايم مهم نبود چه اتفاقي خواهد افتاد. ميتوانستم به راحتي حرفم را بزنم و با
ديگران ارتباط برقرار کنم.
چگونه می توانم در این دوره شرکت کنم ؟
این دوره به صورت حضوری می باشد و در موسسه تجسم خلاق به نشانی :
تهران ، میدان هفت تیر ، خیابان قائم مقام فراهانی پلاک ۳۹ ط اول
برگزار می شود.
در صورت هرگونه سوال می توانید با واحد پشتیبانی ما به صورت تلفنی و تلگرام ارتباط بگیرید.
واحد پشتیبانی و راه ارتباطی با مرکز تجسم خلاق
۰۲۱۸۸۳۰۲۵۲۳
۰۹۰۱۱۵۹۴۹۴۳
کانال تلگرام مجموعه تجسم خلاق
صفحه اینستاگرام مجموعه تجسم خلاق
این دوره توسط دکتر آرام به صورت حضوری برگزار می شود. علاقمندان برای شرکت در دوره با مرکز تجسم خلاق تماس بگیرند.