اختلال شخصیت نمایشی
اختلال شخصیت نمایشی
شاید در یک میهمانی یا مکان عمومی با فردی مواجه شوید که برای جلبتوجه دست به کارهای غیرعادی زده است مثلا لباسهای عجیب و غریب پوشیده، آرایش زنندهای دارد یا با صدای کارتونی و فیلمی صحبت میکند…
خلاصه سعی دارد به هر شیوهای دیگران را شیفته خود کند. این هفته میخواهیم بدانیم آیا این اعمال جزیی از اختلالهای شخصیتی محسوب میشوند؟ این اشخاص واقعا چه اهدافی را دنبال میکنند و چرا چنین صفاتی در آنها پدیدار شده است؟
دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روانپزشک و استاد گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بیشتر دراینباره توضیح میدهد.
لطفا شخصیت را تعریف کنید و بگویید چگونه متوجه میشوید که فردی دچار اختلالهای شخصیتی است؟
شخصیت در واقع الگوهای رفتاری است که در پاسخ به تجارب درون ذهن فرد یا تجارب بیرونی او ظاهر میشود. ما شخصیت را نسبت به رفتارهای بیشتر افراد مقایسه میکنیم یعنی اگر فردی از الگوهای رفتاری دیگر افراد جامعه تبعیت میکند در آن صورت شخصیتش را طبیعی تلقی میکنیم اما اگر در فردی تفاوت بارزی وجود داشته باشد، میگوییم الگوهای موجود در او ناسازگارانه است و همین ناسازگاری در نهایت در عملکرد شغلی، اجتماعی و ارتباطی او اختلال به وجود میآورد و او را از دیگر مردم متفاوت میکند. اختلالهای شخصیتی را به سه گروه تقسیم میکنیم که گروه اول عبارتند از شخصیتهای بسیار عجیب و غریب که دچار خیالپردازی، بدبینی و انزوا هستند. گروه دوم شخصیتهای نمایشی هیجانی که شامل نمایشی، خودشیفتگی و مرزی است و گروه سوم شخصیتهای اضطرابی که از افراد وسواسی، دوری گزین و… تشکیل میشوند.
حال وارد بحث اصلیمان شویم که همان شخصیتهای نمایشی هیجانی است. اصولا این افراد چه رفتارهای دارند؟
شخصیتهای نمایشی هیجانی که در گروه دوم قرار میگیرند، رفتارهای متعددی از خود بروز میدهند. همانگونه که از اسمش پیداست رفتار آنها نمایشی یا تظاهرمأبانه است. آنها دست به رفتارهای تحریکآمیز و اغواگرانه میزنند و رفتارهای نارسا و غیرعادی از خود نشان میدهند. این نوع شخصیت در مردان و زنان دیده میشود ولی در جنس مونث بیشتر است. زنان مبتلا به این اختلال شخصیت سعی در خودنمایی و جلبتوجه هرچه بیشتر دارند. نوع پوشش ظاهری و نوع آرایش آنها با دیگر زنان جامعه متفاوت است و قصد دارند وجود خود را بیش از پیش مطرح کنند و به تعبیر عامیانه در دل دیگران جا کنند. علاوه بر اینکه در رفتار جلب توجه میکنند در حرکات نیز سعی میکنند دیگران را جذب کنند. بعضی از آنها حتی جسمیسازی میکنند یعنی تظاهر میکنند دچار مشکل جسمی شدهاند و مکررا بهانه جسمی پیدا میکنند. به عنوان مثال وانمود میکنند قلبشان درد میکند تا نظر اطرافیان از قبیل والدین، همسر، دوست و اطرافیان را جلب کنند حتی در موارد پیشرفتهتر یک موضوع عاطفی را به اختلال فیزیکی تبدیل میکنند و پیامی که دارند این است که آنچنان تحتتاثیر موضوع قرار گرفتهاند که جسمشان دچار مشکل شده است مثلا لنگان لنگان قدم برمیدارند. مرحله بعدی حالت تجزیهای است؛ یعنی بیمار از واقعیتهای ذهنی و بیرونی دور میشود و هویت خود را فراموش میکند یا موقتا برای آرامش خود موضوعی که بار سنگین عاطفی داشته باشد را از یاد میبرد و به انکار متوسل میشود و در قالب شخصیت دیگری قرار میگیرد و خود را چیز دیگری نشان میدهد که در ذهن دوست داشته این چنین باشد. وانمود میکند پدر و مادرش کس دیگری هستند، خودش پزشک یا مهندس است در حالی که سواد چندانی ندارد یا بدون اینکه پولی داشته باشد خود را صاحب یک کارخانه بزرگ میداند.
به نظر شما کمبود محبت باعث میشود تا این اندازه محتاج توجه باشند؟
میتوانیم بگوییم از نظر عاطفی نیازهای عاطفی آنها در کودکی، نوجوانی و زمان رشد تامین نشده است اما از نظر علمی این گروه از انسانها از مکانیسمها و ابزارهای بالغانه و رسا استفاده نمیکنند و برای حل مشکلات و مسایل خود از راه درست کمک نمیگیرند. در حقیقت مکانیسمهای رفتاری ناقص و ناپخته رشد کردهاند و تکمیل شخصیتی رخ نداده است. یک انسان کامل با شخصیت کاملش به حل مساله میپردازد و نیازی به وابستگی و چسباندن خود به دیگران و جلب توجه آنها ندارد.
ژنتیک در این مساله نقشی دارد؟
الگوهای رفتاری نقش مهمی در شکلگیری شخصیت انسانها دارد. افراد دچار اختلالهای شخصیتی به طور قطع الگوی خود را از محیط برداشت میکنند و این امر اکتسابی است اگر چه ژنتیک نیز ممکن است موثر باشد.
جایگاه اجتماعی آنها چگونه است؟
آنها معمولا انسانهای موفقی نیستند چون رفتارهای غیرعادیای از خود نشان میدهند و از طرف جامعه و حتی خانواده طرد میشوند. حتی از لحاظ عاطفی و احساسی بسیار سردمزاجاند و این سردی در روابط زناشویی نیز نمود پیدا میکند.
به نظر شما با افزایش سن اختلال شخصیتی شدت مییابد؟
نه، افزایش سن، تحصیلات و تجربهها به بهبود اوضاع کمک میکند. فرد دچار اختلال در اثر برخورد با واکنشهای غیرعادی دیگران به مرور متوجه مشکل خودش میشود ولی این مساله عمومیت ندارد و همیشه عوامل ذکرشده باعث برطرفشدن مشکل نمیشود.
آیا این افراد درمانپذیر هستند؟
درمان را از درون خانوادهها آغاز میکنیم. به اطرافیان توصیه میکنیم به گفتههای آنها بها ندهند تا موضوع عمق بیشتری پیدا نکند یعنی وقتی خود را به مریضی یا لنگی یا غش میزند یا سعی دارد با کلمات عجیب و غریب جلب توجه کند، توجه نکنیم. با این کار یعنی با عدم توجه به او امتیازی هم نمیدهیم ولی این عکسالعمل موقتی است. خود بیماری درمان دارویی ندارد. از آنجا که اغلب آنها افسرده هستند از داروهای ضدافسردگی استفاده میکنیم تا وضعیت رفتاری بهتری پیدا کنند ولی قادر به تغییر شخصیت او نیستیم. درمان اصلی روانکاوی است و درمانهای عمیق تحلیلی میتواند باعث بهبود آنها شود.
البته روانکاوی مشروط بر آن است که خود بیمار تمایل به درمان داشته باشد، اینطور نیست؟
البته کاملا درست است. در اختلال شخصیتی اصولا بینش وجود ندارد یعنی خود فرد اصلا نسبت به اختلال خود آگاهی ندارد. آنها زمانی مراجعه کنند که در اثر گذر زمان به نوعی آگاهی مییابند که از جامعه و موفقیتها دورماندهاند و جامعه آنها را طرد کرده است. همسر، والدین، دوست و آشنا به آنها بهایی نمیدهند و وقتی مراجعه میکنند ما آنها را در کانون درمانی روانکاوی قرار میدهیم.
شخـصـیـت هـای نمـایـشی در مـعـرفـی افـسردگـی انـد
درواقع هیچکس بیشخصیت نیست، دانشمندان علوم روان ابعاد شخصیتی متعددی را شناسایی و نامگذاری کردهاند که هر انسانی یکی از آن خصوصیات را داراست اما اینها نشانه بیماری نیستند بلکه هرگاه این صفات و خصایل از اندازهای بگذرد و باعث دردسری برای شخص شود، اختلال شخصیت که یکی از بیماریهای عمده روانپزشکی است، پدید میآید…
یکی از این اختلالات که کمتر بیمارگونه بودن آن را تشخیص میدهیم، اختلال شخصیت نمایشی است. فرد دارای اختلال شخصیت نمایشی خود را قهرمان قصه یا نمایشی پر احساس میبیند و با رفتارهای جالب توجه همه را به خواندن این قصه یا دیدن این نمایش فرا میخواند. از این رو رفتارهایش چندان با زندگی واقعی که تا این اندازه هم پراحساس و هیجانی نیست تناسب ندارد. برای مثال ممکن است لحن کلامش شبیه مجریها باشد یا برای تاثیرگذاری بیشتر، قیافههای کارتونی و فیلمی بگیرد یا احساسات بیش از اندازه که باتوجه به شرایط، سریع از این رو به آن رو میشود و عمق چندانی ندارد، نشان بدهد؛ مانند هنرپیشهها آرایش کند و مانند فیلمهایهالیوودی دست به اغواگری بزند. شخص نمایشی تلاش فراوانی برای در مرکز توجه بودن خواهد کرد و اگر شرایطی پیش بیاید که در حاشیه قرار بگیرد به شدت به هم خواهد ریخت و شاید با رفتارهایی چون تهدید و تظاهر به خودکشی یا تظاهر آگاهانه یا ناآگاهانه به بیماری سعی در جلب توجه کند. از آنجا که زندگی واقعا قصه یا نمایش نیست، این تلاشها خیلی از اوقات به شکست خواهد انجامید و نتیجه این شکستها افسردگی است. افسردگی یکی از مشکلات شایع در زندگی این افراد است. برخی از دانشمندان اعتقاد دارند این اختلال شخصیت در زنان شایعتر است و جنبههای وراثتی قویای دارد. درمان اصلی این اختلال روان درمانی طولانیمدت است گرچه ترکیب روان درمانی با دارودرمانی، اثربخشی آن را افزایش خواهد داد.