دکتر آرام : روانشناس بالینی و سلامت عضو انجمن روانشناسان آمریکا ، مترجم مولف ، محقق علوم متافيزيك، فرا روانشناسي ، مغناطیس درمانی ، مخترع و مبتکر تکنیک های ویژه تجسم خلاق

مقابله با ترس

مقابله با ترس
ترس یا شهامت؛ انتخاب با شماست
هیچ واقعه ای در ذات و ماهیت خود ترسناک نیست. در واقع ما هستیم که ترس را بر آن موقعیت فرافکن می کنیم.  اغلب رویدادهای زندگی نه مثبت هستند و نه منفی بلکه خنثی هستند. این قاعده بویژه در مورد ترس صادق است. بطور مثال اگر کسی از من بخواهد با چترنجات از یک هواپیما بیرون بپرم بسیار وحشتزده خواهم شد درحالیکه یک چترباز بدون کوچکترین ترسی این کار را انجام می دهد. تنها احساسی که به چترباز دست می دهد هیجانی مثبت و خوشایند است. از طرف دیگر اگر از این چترباز بخواهید جلوی سیصد نفر سخنرانی کند ممکن است تا سرحد مرگ بترسد این در حالی است که این کار برای من خیلی ساده است و از این کار حتی لذت هم می برم.  چتربازی و سخنرانی به خودی خود ترسناک نیستند بلکه ما هستیم که ترس را بر آنها فرافکنی می کنیم. شما تنها کسی هستید که می توانید خودتان را بترسانید و از آنجا که خود شما هستید که انتخاب می کنید از چیزی بترسید پس می توانید انتخاب دیگری انجام دهید.به لحظه حال برگردید
ترس همیشه ما را از لحظه اکنون خارج می کند و ما را به آینده ای موهوم و خیالی می برد که گمان می کنیم بلا در آن زمان بر ما نازل خواهد شد. اما این بلاهایی که از آن می ترسیم به ندرت بر سر ما می آید. از خودتان بپرسید :‌«آیا همین الان خطری مرا تهدید می کند؟» با این سوال مجبور می شوید در لحظه اکنون حضور یابید و با خودآگاهی خود در تماس قرار می گیرید. هنگامی که ترسیده اید معمولاً در زمان حال قرار ندارید و هنگامی که در لحظه ای اکنون قرار ندارید با جرات و شهامت درونی خود و خویشتن واقعی تان در تماس نیستید.با ترستان گفتگو کنید
در قدم بعدی، با ترستان صحبت کنید. برخی از ما به مجرد اینکه صدای ترس خودمان را می شنویم همه چیز را رها می کنیم و می گوییم «بفرمائید تو، خواهش می کنم بنشینید. می خواستم کاری کنم که مدتهاست می خواستم انجامش دهم اما اگر شما بخواهید از خیرش می گذرم، می خواهید افسار ذهنم را هم دست شما بدهم؟ از نظر من که اشکالی ندارد هر چه شما می فرمائید!» این کار درست به منزله این است که ترس خود را مانند مهمان مهم و برجسته ای گرامی بدارید. اما بیایید ترستان را مانند کودک هراسانی تصور کنیم که به شما پناه آورده است. او را به رسمیت بشناسید و با او صحبت کنید و ببینید چه نگرانی ای دارد؟ احتمالاً او می گوید:
اگر فلان اتفاق بیافتد چه؟
اگر از نامزدم جدا شوم و دیگر نتوانم کسی را پیدا کنم چه؟
اگر از شغلم استعفا دهم و هیچ شغلی نیابم چه؟
اگر به مادرم بگویم از رفتاری که با من دارد خوشم نمی آید و او برای همیشه با من قهر کند چه؟
اگر مغازه لباس فروشی باز کنم و ورشکسته شوم چه؟کارکرد جملاتی از این قبیل «اگر فلان طور شود چه؟ اگر بهمان طور شود چه؟» این است که ما وحشت کنیم و از هر حرکتی عاجز شویم. در این جا با ترس خود وارد گفتگو شوید. این تمرین به «گفتگوی سقراطی» شهرت دارد که در روان درمانی شناختی نیز کاربرد دارد. اگر این روش را با دوستانتان تمرین کنید هم دستتان راه می افتد و هم تفریح خوبی است. بطور مثال فرض کنید دوست شما ربکا پیش شما آمده تا کمکش کنید. اولین سوال شما این است: از چه می ترسی؟
ربکا جواب می دهد: می ترسم اگر از شغلم استعفا دهم مدت ها طول بکشد تا شغل جدیدی پیدا کنم و این وسط خیلی بیکار بمانم.
از او بپرسید:  به نظرت اگر بیکار بمانی چه می شود؟
ربکا: برای پیدا کردن شغل تحت فشار قرار می گیرم و نمی توانم شغل دلخواهم را پیدا کنم.
آنوقت چه می شود؟
ربکا: می ترسم نتوانم اقساط خانه را بدهم.
 آنوقت چه می شود؟
ربکا: می ترسم مجبور بشوم خانه را بفروشم.
آنوقت چه می شود؟
ربکا: مجبور می شوم به آپارتمان کوچکتری نقل مکان کنم و شغلی با دستمزد پایین مثل پیشخدمتی در رستوران را قبول کنم تا از گرسنگی نمیرم.
آنوقت چه می شود؟
ربکا: می ترسم اگر از کاری که می کنم راضی نباشم نتوانم ادامه اش بدهم و بیکار شوم.
آنوقت چه می شود؟
ربکا: همیشه تنها و مجرد می مانم چون هیچ مردی با زنی مثل من ازدواج نمی کند.
بعد چه می شود؟
ربکا: من را از آن آپارتمان فسقلی هم بیرون می اندازند و کارتن خواب می شوم و تنها و بیچاره می افتم و می میرم.
صحبت به اینجا که برسد احتمالاً ربکا خودش از حرف هایش به خنده می افتد چرا که بدترین ترس های خودش را تصور کرده و می داند هرگز اجازه نخواهد داد چنین اتفاقاتی بیافتد. ممکن است چند ماه هم بیکار بماند اما قطعاً دست روی دست نمی گذارد تا او را از خانه اش بیرون کنند و مجبور شود در خیابان بخوابد. اغلب ما این فرایند را جایی در میانه راه متوقف می کنیم.  این تمرین به شما کمک می کند افکار ناراحت کننده و ترسناکتان را تخلیه کنید بعلاوه متوجه خواهید شد که حتی در بدترین شرایط هم کاری از دستتان بر خواهد آمد. در میانه راه ذهنتان به شما خواهد گفت : «من که دست روی دست نخواهم گذاشت تا تو بیچاره شوی!» و آنجاست که احساس قدرت و کنترل به شما بر می گردد.با ترس هایتان زندگی کنید اما اجازه ندهید آنها به جای شما زندگی کنند
آزادی هرگز به این معنی نیست که از هیچ چیزی نترسید. آزادی به این معنا است که با وجود ترس هایتان دست به عمل بزنید. اگر بخواهید منتظر شوید تا ترس هایتان ناپدید شوند تا بتوانید دست به عمل بزنید ممکن است ناچار باشید تا ابد صبر کنید. اما این مطلب به این معنی نیست که آدم «کله خر» باشد و بی گدار به آب بزند. به عنوان مثال من هرگز توصیه نمی کنم که همه پولتان را در بخت آزمایی سرمایه گذاری کنید یا قبل از اینکه هیچ آموزشی دیده باشید با اسکی از کوه پایین بیایید و مدعی شوید که شجاع بوده اید. بلکه منظور، آن دسته از کارهایی است که برای تحقق رویاهایتان حتماً باید انجامشان دهید. در اینجا منظور تغییرات و جهش های بزرگ نیستند بلکه ما از همان گام های کوچکی صحبت می کنیم که سفری هزار فرسخی را به پایان خواهد برد.ترس هایتان را گرسنه نگه دارید اما جرات و شهامت خود را سیراب کنید
چند تغییر ساده در زندگی می تواند کمک کند تا کمتر بترسید و شجاعت بیشتری احساس کنید. در اینجا فهرستی از کارهایی که  ترس ها و شهامت شما را تغذیه می کنند تهیه شده است:
( آنچه ترس شما را تقویت می کند / آنچه شهامت شما را تقویت می کند)
قضاوت کردن، محکوم کردن و سرزنش کردن دیگران / عشق
گوشه گیری و انزوا / برخورداری از پشتیبانی دیگران
خستگی / استراحت
اغتشاش، تشویش و سردرگمی ذهنی / برنامه ریزی روشن و واضح در مورد اهداف
اغتشاش، تشویش و سردرگمی جسمانی / نظم و انضباط و پاکیزگی
دمخور شدن با افراد منفی باف و بدبین / نشست و برخاست با افراد مثبت
مواد مخدر و الکل / رفتن به دامان طبیعت
تماشای زیاد تلویزیون به ویژه برنامه های خشونت بار و ترسناک / مطالعه کتاب های انگیزه بخش و سخنرانی های مربوط به رشد شخصی
خود را محروم کردن / به خود جایزه دادن
سرکوب احساسات، فرو خوردن احساسات / ابراز احساسات و درمیان گذاشتن آن ها با دیگران
حضور در محیط هایی که تغییر و رشد شخصی در آنجا تایید نمی شود / حضور در محیط هایی که در آنها تغییر و رشد شخصی تایید و تشویق می شود.
مطالب مرتبط
دیدگاهها

بدون دیدگاه